English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
post and rail مانع در پرش اسب 4 تیر افقی و 2 تیر عمودی
Other Matches
orientation جهت صفحه یا به صورت لبه افقی یا عمودی
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
two-dimensional آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
long-and-short work [بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
keystone distortion تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
bar graph گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده میشود
columnar گرافی که مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی نمایش داده می شوند
bars چوب افقی بالای مانع
crossbar چوب افقی بالای مانع
bar چوب افقی بالای مانع
crossbars چوب افقی بالای مانع
bar chart گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده شده اند
trapezoidal distortion اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
histogram گرافی که روی آن مقادیر به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده می شوند
charts گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
charted گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
charting گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
chart گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
fret [نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
kepse motife [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
planing افقی سطح افق افقی کردن
plane افقی سطح افق افقی کردن
levels تراز سطح افقی افقی کردن
levelled تراز سطح افقی افقی کردن
leveled تراز سطح افقی افقی کردن
level تراز سطح افقی افقی کردن
planes افقی سطح افق افقی کردن
planed افقی سطح افق افقی کردن
sliding wedge گاوه افقی یاکولاس افقی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
vertical redundancy check بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
upright عمودی
plumb lines خط عمودی
vertical عمودی
righting حق عمودی
righted حق عمودی
right حق عمودی
lineal عمودی
plumb line خط عمودی
erect عمودی
erected عمودی
erects عمودی
on end عمودی
othogonal عمودی
erecting عمودی
perpendicular عمودی
straightest عمودی
straighter عمودی
straight عمودی
perpendecular عمودی
horizontal افقی
laterad افقی
lateral افقی
stringers تراورس عمودی
perpendecular خط عمودی یا قائم
vertical synchronizing همزمانساز عمودی
out of the perpendicular غیر عمودی
orthotropism رویش عمودی
orthogonality حالت عمودی
out of plumb غیر عمودی
off plmb غیر عمودی
tap root ریشه عمودی
vertical scrolling چرخش عمودی
lineal عمودی اجدادی
verticality حالت عمودی
perpendicularity حالت عمودی
plumbness حالت عمودی
orthogonal rotation چرخش عمودی
stringer تراورس عمودی
joint drain زهکش عمودی
vertical عمودی [ریاضی]
whip stall حرکت عمودی
portraint orientation تمایل عمودی
aplomb حالت عمودی
vertical expansion گسترش عمودی
vertical merger ادغام عمودی
boom ستون عمودی
vertical integration ادغام عمودی
vertical growth رشد عمودی
vertical force نیروی عمودی
normal axis محور عمودی
vertical equity برابرسازی عمودی
vertical equity عدالت عمودی
vertical combines ترکیب عمودی
vertical axis محور عمودی
normal acceleration شتاب عمودی
vertical adjustment تنظیم عمودی
plumb شاقول عمودی
vertical interval فاصله عمودی
vertical justification تطابق عمودی
boomed ستون عمودی
booming ستون عمودی
linal descent وارث خط عمودی
booms ستون عمودی
normal force نیروی عمودی
vertical recording ضبق عمودی
vertical mobility تحرک عمودی
normal force تلاش عمودی
near vertical تقریبا عمودی
vertical justification تنظیم عمودی
vertical antenna انتن عمودی
cliff صخره عمودی
nosediving فرود عمودی
crown-post تیرک عمودی
hammer-post تیر عمودی
riser سیم عمودی
profile برش عمودی
profiles برش عمودی
erectness حالت عمودی
profiled برش عمودی
brise-soleil کرکره عمودی
brise-soleil پرده عمودی
cliffs صخره عمودی
nosedives فرود عمودی
nosedived فرود عمودی
apeak عمودی قائم
angle socket سرپیچ عمودی
apeak بحالت عمودی
Y direction حرکت عمودی
door-post [تیر عمودی در]
nosedive فرود عمودی
y axis محور عمودی
profiling برش عمودی
rhumb دایره افقی
horizontal candlepower شمع افقی
brise-soleil پرده افقی
trunnion مفصل افقی
trunnion پاشنه افقی
abscissa محور افقی
horizontal combination ترکیب افقی
horizontal crossbar میله افقی
cross beam تیر افقی
transom الت افقی
horizontal boring سوراخکاری افقی
cross head تیر افقی
cross hatch هاشور افقی
cross-beam تیر افقی
brise-soleil کرکره افقی
plain coordinates مختصات افقی
ordinate حور افقی
abscissa بعد افقی
cross level افقی کردن
crosscut saw اره افقی بر
horizontally بطور افقی
putlog or lock تیر افقی
transom وادار افقی
horizontal disparity ناهمخوانی افقی
horizontal wedge کولاس افقی
tier ردیف افقی
horizontal سطح افقی
jack arch طاق افقی
horizontal cornice رخ بام افقی
straight افقی بطورسرراست
yardarm بازوی افقی
straighter افقی بطورسرراست
horizontal wedge گاوه افقی
horizontal polarization قطبش افقی
straightest افقی بطورسرراست
landscape orientation تمایل افقی
horizontal pump پمپ افقی
horizontal scrolling حرکت افقی
horizontal section برش افقی
horizontal taping مساحی افقی
tiers ردیف افقی
transverse plane صفحه افقی
horizontal hook قلاب افقی
horizontal integration ادغام افقی
horizontal integration تمرکز افقی
horizontal integration انضمام افقی
horizontal loading کولاس افقی
horizontal growth رشد افقی
horizontal mobility تحرک افقی
horizontal plane صفحه افقی
erectly بطور ایستاده یا عمودی
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
plumb : راست بطور عمودی
munting الت عمودی پنجره
hoop میله عمودی کروکه
lucarne پنجره عمودی خوابگاه
goalpost تیرک عمودی دروازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com