Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
Other Matches
heel
قسمت عقبی بدنه قایق
heels
قسمت عقبی بدنه قایق
leeches
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leach
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leech
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
quarter
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
blank
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
lip
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
squib kick
ضربه کوتاه با پا که به اسانی به دست تیم حریف نیفتد
saber
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabres
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
as
بطوریکه
qua
بطوریکه
so that
بطوریکه
in due f.
بطوریکه
the f. of a table
بطوریکه
according as
همچنانکه بطوریکه
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably
بطوریکه نتوان شمرد
evincibly
بطوریکه بتوان اثبات کردن
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
ineffably
بطوریکه نتوان بیان کرد
incompressibly
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incomprehensibly
بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
entertainingly
بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
the hereafter
عقبی
hinders
عقبی
the next world
عقبی
posterior
عقبی
backpart
عقبی
the postern door
در عقبی
trailng
عقبی
hindering
عقبی
hindered
عقبی
hinder
عقبی
hilted
عقبی
retral
عقبی
f. like
عقبی
rearward
عقبی
posticous
عقبی
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
backs
عقبی گذشته
roundhouse
اطاق عقبی
hilted
قسمت عقبی
back
عقبی گذشته
back panel
صفحه عقبی
postern
درب عقبی
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
the future
دنیای دیگر عقبی
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
heels
قسمت عقبی سر چوب گلف
beam ends
انتهای قسمت عقبی کشتی
beam-ends
انتهای قسمت عقبی کشتی
tailblock
قسمت عقبی تخته موج
hind
عقبی پشت پای گاو
tail
قسمت عقبی تخته موج
tailed
قسمت عقبی تخته موج
heel
قسمت عقبی سر چوب گلف
bird's nest
قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
tails
قسمت عقبی تخته موج
fireback
دیواره عقبی کوره یابخاری
mizzenmast
دگل عقبی کشتی دو دگله
ventriloquism
سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
variable incidence
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
gestalt
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
conservation
محافظت
cared
محافظت
care
محافظت
preservation
محافظت
protection
محافظت
cares
محافظت
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
sheltering
محافظت حمایت
sheltering
محافظت کردن
guards
محافظت کردن
guarding
محافظت کردن
guard
محافظت کردن
thermal protection
محافظت حرارتی
copy protection
محافظت از کپی
stickability
قابلیت محافظت
protects
محافظت کردن
sheltered
محافظت کردن
sheltered
محافظت حمایت
preserve wood
محافظت چوب
normal maintenance
محافظت عادی
protecting
محافظت کردن
protect
محافظت کردن
shelters
محافظت حمایت
shelters
محافظت کردن
shelter
محافظت حمایت
shelter
محافظت کردن
preservation
محافظت جلوگیری
shield
محافظت کردن
shields
محافظت کردن
cares
محافظت کردن مراقبت
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
right of self preservation
حق محافظت از سرحدات خود
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
cared
محافظت کردن مراقبت
reserved words
کلمههای محافظت شده
protected storage
انباره محافظت شده
protected storage
حافظه محافظت شده
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
care
محافظت کردن مراقبت
security
محافظت شده یا رمزدار
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
flips
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
protective
زره حفافتی محافظت کننده
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
pitch setting
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
toe walley
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
breakers
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breaker
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
possitive stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
dump
رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
tuck
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucks
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucking
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
estimably
بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
optical
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
euler
پرش از لبه عقبی اسکیت و یک چرخش در هوا و فرود روی لبه داخلی اسکیت دیگر
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
guard bit
یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
guarding
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
enhancing
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhance
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhanced
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
safety net
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety nets
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
backstairs
از راه پله کان عقبی پله کان پشت
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
barges
قایق
barged
قایق
boat tail
دم قایق
ark
قایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com