Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8 milliseconds)
English
Persian
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
Other Matches
natures
ماهیت
nature
ماهیت
quiddity
ماهیت
essence
ماهیت
navigating
ماهیت
navigates
ماهیت
navigated
ماهیت
navigate
ماهیت
nature of the operation
ماهیت عملیات
transmutation
قلب ماهیت
mertis of the case
ماهیت دعوی
essence
وجود ماهیت
denaturation
قلب ماهیت
matters
ماهیت جوهر
mattering
ماهیت جوهر
mattered
ماهیت جوهر
matter
ماهیت جوهر
transubstantiation
قلب ماهیت
natures
ماهیت خوی
nature
ماهیت خوی
human nature
ماهیت آدم
transmutation
قلب ماهیت تکامل
transshape
تغییر ماهیت دادن
substantiating
ماهیت جسمانی دادن به
substantiates
ماهیت جسمانی دادن به
substantiated
ماهیت جسمانی دادن به
substantiate
ماهیت جسمانی دادن به
transubstantiate
قلب ماهیت کردن
transmutable
قلب ماهیت یافتنی
substantivize
دارای ماهیت کردن
transmutative
قلب ماهیت یافتنی
coessentiality
هم جوهری وحدت ماهیت
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
ipso facto
بواسطه ماهیت خود فعل
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
denature
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
nature
[of things]
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
quality
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demurred
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
qualities
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demurs
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
oration
سخنرانی
speaking
سخنرانی
conferences
سخنرانی
conference
سخنرانی
to hear any ones speech
سخنرانی
lecturing
سخنرانی
orations
سخنرانی
lectures
سخنرانی
lecture
سخنرانی
lectured
سخنرانی
prelection
سخنرانی
identifying
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmutes
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuted
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
record
یادداشت سخنرانی
notes
یادداشت سخنرانی
conference call
دعوت به سخنرانی
orate
سخنرانی کردن
lobbied
سخنرانی کردن
pep talks
سخنرانی انگیزگر
pep talk
سخنرانی انگیزگر
lobbies
سخنرانی کردن
theater
تالار سخنرانی
make a speech
سخنرانی کردن
theaters
تالار سخنرانی
lobby
سخنرانی کردن
inaugural
سخنرانی افتتاحی
oratory
شیوه سخنرانی
auditoriums
تالار سخنرانی
speaks
سخنرانی کردن
speak
سخنرانی کردن
lecture method
روش سخنرانی
auditorium
تالار سخنرانی
theatres
تالار سخنرانی
oratorical
وابسته به سخنرانی
theatre
تالار سخنرانی
auditoria
تالار سخنرانی
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
voicing
صدای سخنرانی انسان
voices
صدای سخنرانی انسان
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
voice
صدای سخنرانی انسان
speeches
قوه ناطقه سخنرانی
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
philippic
سخنرانی تند وانتقادی
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
proem
مقدمه سخنرانی شروع
lobbied
سخنرانی وتبلیغات کردن
speech
قوه ناطقه سخنرانی
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
lobbies
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobby
سخنرانی وتبلیغات کردن
forensic
قانونی مربوط به سخنرانی
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
oratorically
ادیبانه از روی ایین سخنرانی
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
teach-ins
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
teach-in
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
tribune
سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
soliloquies
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
philippize
بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
soliloquy
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
identification
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
discourses
سخنرانی کردن ادا کردن
homilies
سخنرانی کردن موعظه کردن
homily
سخنرانی کردن موعظه کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
speechify
نطاقی کردن سخنرانی کردن
discourse
سخنرانی کردن ادا کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com