Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
the root of dispute	مایه نزاع
Other Matches
bituminous binder	مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
affray	نزاع
wrangling	نزاع
battle	نزاع
battled	نزاع
battles	نزاع
battling	نزاع
wane	نزاع
waned	نزاع
wanes	نزاع
wrangles	نزاع
wrangled	نزاع
wars	نزاع
fighting	نزاع
dispute	نزاع
disputed	نزاع
wrangle	نزاع
fuss	نزاع
disputes	نزاع
disputing	نزاع
dissension	نزاع
waning	نزاع
fussing	نزاع
faction	نزاع
quarrelled	نزاع
quarrelling	نزاع
quarrels	نزاع
hotwar	نزاع
strife	نزاع
dustup	نزاع
factions	نزاع
quarreling	نزاع
quarreled	نزاع
jarring	نزاع
brangle	نزاع
fussed	نزاع
fusses	نزاع
tussle	نزاع
tussled	نزاع
tussles	نزاع
tussling	نزاع
quarrel	نزاع
embroilment	نزاع
falling-out	نزاع
scuffles	نزاع
spars	نزاع
falling out	نزاع
spar	نزاع
strifeless	بی نزاع
rows	نزاع
rowed	نزاع
row	نزاع
sparred	نزاع
scuffled	نزاع
contretemps	نزاع
war	نزاع
scuffle	نزاع
scuffling	نزاع
frays	نبرد نزاع
tussled	نزاع کردن
fray	نبرد نزاع
tussle	نزاع کردن
embroils	به نزاع انداختن
disputed	منازعه نزاع
quarrelsomely	نزاع طلبانه
contentions	مشاجره نزاع
squealed	دعوا نزاع
contention	مشاجره نزاع
squeal	دعوا نزاع
barrator	اهل نزاع
tussles	نزاع کردن
militancy	نزاع طلبی
quarrelling	نزاع کردن
embroiling	به نزاع انداختن
quarrels	نزاع کردن
embroiled	به نزاع انداختن
contentiousness	نزاع طلبی
quarrelled	نزاع کردن
disputing	منازعه نزاع
tussling	نزاع کردن
quarrel	نزاع کردن
quarreled	نزاع کردن
quarreling	نزاع کردن
embroil	به نزاع انداختن
wrangled	نزاع کردن
wrangle	نزاع کردن
squeals	دعوا نزاع
dispute	مشاجره نزاع
to fall out	نزاع کردن
dispute	نزاع کردن
dispute	منازعه نزاع
disputed	مشاجره نزاع
to pull caps	نزاع کردن
disputing	نزاع کردن
disputing	مشاجره نزاع
disputes	منازعه نزاع
disputes	نزاع کردن
disputed	نزاع کردن
frayed	نبرد نزاع
flite	نزاع کردن
discord	دعوا نزاع
fight	نزاع کردن
jar	نزاع کردن
jarred	نزاع کردن
disputes	مشاجره نزاع
jars	نزاع کردن
wrangling	نزاع کردن
fights	نزاع کردن
wrangles	نزاع کردن
dissentious	نزاع جو موردنزاع
war	محاربه نزاع
wars	محاربه نزاع
contested area	منطقه مورد نزاع
extirpate the source of dispute	قلع ماده نزاع
scraps	نزاع اوراق کردن
warfare	نزاع زدو خورد
they dispute about nothing	درسرهیچ نزاع می کنند
brawls	نزاع وجدال کردن
scrap	نزاع اوراق کردن
scrapped	نزاع اوراق کردن
brawling	نزاع وجدال کردن
brawled	نزاع وجدال کردن
brawl	نزاع وجدال کردن
scrapping	نزاع اوراق کردن
quarrelsomeness	نزاع طلبی جنگجوئی
they had words	باهم نزاع کردند
tousle	مچاله کردن نزاع
jars	دعوا و نزاع طنین انداختن
jar	دعوا و نزاع طنین انداختن
To go for each other.	بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
jarred	دعوا و نزاع طنین انداختن
quarelsomeness	نزاع طلبی فتنه جوئی
motif	مایه
principal	مایه
genitor	مایه
germen	مایه
gravamen	مایه غم
principals	مایه
wishy washy	کم مایه
wishy-washy	کم مایه
resource	مایه
stock	: مایه
thins	کم مایه
thinnest	کم مایه
low-pitched	کم مایه
stocked	: مایه
thinners	کم مایه
low pitched	کم مایه
thinned	کم مایه
thin	کم مایه
motifs	مایه
militant	اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
To come to blows .	دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
militants	اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
battle royal	نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
affrighter	مایه ترس
accelerative	مایه افزایش
aggravative	مایه تشدید
criticaster	نقاد کم مایه
asphaltene	مایه قیری
emulsifiers	مایه امولسیون
barm	مایه ابجو
brewer's yeast	مایه ابجو
disfiguration	مایه زشتی
cuse of a	مایه هراس
cumbrous	مایه زحمت
concretive	مایه انجماد
chromaticity	فام مایه
endoplasm	درون مایه
poor lime	اهک کم مایه
principal and profit	مایه و سود
rich lime	اهک پر مایه
rich mix	مخلوط پر مایه
rouser	مایه حیرت
scunner	مایه نفرت
short clay	خاک کم مایه
staff of life	مایه حیات
surpriser	مایه حیرت
to tone up	کم مایه شدن
wage funds	مایه دستمزد
Principal and interest .	مایه وسود
pure color	رنگ مایه
poor gas	گاز کم مایه
tough clay	خاک رس پر مایه
feeding cloth	مایه رسان
feeling tone	مایه احساسی
gaping stock	مایه حیرت
gazing stock	مایه عبرت
inoculator	مایه کوب
key note	معرف مایه
key note	مایه نما
laughingstock	مایه خنده
lean concrete	بتن کم مایه
lee shore	مایه خطر
meagre lime	اهک کم مایه
mitigative	مایه کاهش
molif	مایه اصلی
rear waistlock and forward single leg	درو با مایه از مچ پا
petiolin	خیو مایه
phlogiston	مایه اتش

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com