Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
elenctic
مبنی برتکذیب منطقی
Other Matches
material conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
based
مبنی
bassedon or basedupon
مبنی بر
denoting
مبنی بر
reposing upon
مبنی بر
expressive of
مبنی بر
nonary
مبنی بر عد د نه
based on
مبنی بر
dualistic
مبنی برخداشناس
polytheistic
مبنی بر شرک
equivocatory
مبنی برایهام
polytheeistic
مبنی بر شرک
euphuistic
مبنی برتصنع
sophistic
مبنی بر مغالطه
selectively
مبنی بر انتخاب
empiric
مبنی بر تجربه
suppositional
مبنی بر فرض
egotistic
مبنی بر خودپسندی
deprecative
مبنی بربیمیلی
causal
مبنی بر سبب
ill advised
مبنی بر بی اطلاعی
ill-advised
مبنی بر بی اطلاعی
licentious
مبنی بر هرزگی
purposive
مبنی برمنظور
abstentious
مبنی برپرهیزکاری
prophetic
مبنی بر پیشگویی
observational
مبنی بر مشاهده
castigatory
مبنی برتنبیه
condolatory
مبنی برهمدردی
revocatory
مبنی بر فسخ
theorematic
مبنی بر قاعده
misogynic
مبنی بربیزاری از زن
monometallic
مبنی بر یک فلز
mediatorial
مبنی بر میانجیگری
selective
مبنی بر انتخاب
octonary
مبنی برهشت
investigative
مبنی بر رسیدگی
octonal
مبنی برهشت
irreverential
مبنی بر بی حرمتی
inversive
مبنی بر قلب
impostrous
مبنی بر شیادی
heretical
مبنی برفساد
geomantic
مبنی بر رمل
usurious
مبنی بررباخواری
fratricidal
مبنی بربرادرکشی
paraphrastic
مبنی برتفسیر
matricidal
مبنی بر مادرکشی
to the effect that
مبنی براینکه
visitorial
مبنی بر سرکشی
rationalistic
مبنی براصالت عقل
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
acclamatory
مبنی برهلهله و تحسین
deliberative
مبنی بر تامل و مشاوره
negatory
مبنی بر نفی یا انکار
rationalistic
مبنی براستدلال عقلی
negotiatory
مبنی بر معامله یا گفتگو
retrocessive
مبنی برواگذاری ثانوی
resumptive
مبنی برادامه یاتجدید
oblatory
مبنی بر نذر یا هدیه
phonologic
مبنی بر صدا شناسی
papistic
مبنی برپاپ پرستی
documental
مبنی برمدرک یاسند
illusional
مبنی باشتباه بینائی
in perspective
مبنی براصول منافرومرایا
precrastinative
مبنی بر مسامحه یا تعلل
orthoepic
مبنی بر درست خوانی
compatriotic
مبنی برهم میهنی
commutative
مبنی بر تبدیل یامبادله
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
irrepentant
مبنی بر عدم پشیمانی
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
procrastinatory
مبنی برمسامحه یاتعلل
polygamic
مبنی بر تعدد ازواج
skepsisŠskepticŠetc
فلسفه مبنی برتردید
rose coloured
مبنی برخوش بینی
royalistic
مبنی برسلطنت خواهی
egoistic
مبنی بر اثصول خودپرستی
appreciatively
مبنی بر قدردانی قدرشناس
documentary
مبنی بر مدرک یا سند
well intentioned
مبنی بر نیت خوب
a posteriori
مبنی بر تجربه و مشاهده
appreciative
مبنی بر قدردانی قدرشناس
scepsis
فلسفه مبنی برتردید
soritical
مبنی برقیام مسلسل
cavilling
مبنی برخرده گیری
documentaries
مبنی بر مدرک یا سند
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
individualistic
مبنی بر استقلال تکی
sensuous
مبنی بر لذات جسمانی
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
inquisitorial
مبنی بربازجویی زیاد
sensuously
مبنی بر لذات جسمانی
naturalistic
مبنی بر طبیعت بازی
historic
معروف مبنی بر تاریخ
pluviometric
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
evidentiary
مبنی برمدرک مدرک دار
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
atheistical
مبنی برانکار هستی خدا
intuitive
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
slaughterous
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
imperialistic
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
associational
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
traditional
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
pre-emptive
عمل مبنی بر اخذ شفعه
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
euphonical
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
renunciative
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
iconoclastic
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
humoristic
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
empircism
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
deistical
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
traditinal
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
plebiscitary
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
prefectorial
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
revisional
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
augural
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
deistic
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
communalistic
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
prefectoral
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
radicalism
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
argumentive
منطقی
logic
منطقی
not
نه منطقی
intralogical
منطقی
argumentative
منطقی
logical
منطقی
reasonable
منطقی
dialectic
منطقی
logistic
منطقی
rational
منطقی
dialectical
منطقی
dialectician
منطقی
logical trace
رد منطقی
autonomy
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
logical file
فایل منطقی
logical operator
عملگر منطقی
logical operation
عمل منطقی
logical operations
عملیات منطقی
logical operation
عملکرد منطقی
logical not
نفی منطقی
logical instruction
دستورالعمل منطقی
logical not
نقص منطقی
logical reasoning
استدلال منطقی
logical file
پرونده منطقی
logical drives
گردانندههای منطقی
logical connective
رابط منطقی
logical comparison
مقایسه منطقی
logical cognition
شناخت منطقی
logical expression
مبین منطقی
logical connector
رابط منطقی
logical difference
تفاضل منطقی
logical fallacy
سفسطه منطقی
logical design
طرح منطقی
logical add
جمع منطقی
logical state
حالت یک منطقی
logical design
طراحی منطقی
logic variable
متغیر منطقی
logical decision
تصمیم منطقی
logical record
مدرک منطقی
prelogical
پیش منطقی
rational expectations
انتظارات منطقی
rational numbers
اعداد منطقی
sorites
تسلسل منطقی
syllogism
قیاس منطقی
syllogism
قضیه منطقی
to stand to reason
منطقی است
unreasoning
غیر منطقی
stand to reason
<idiom>
منطقی بودن
postulation
قیاس منطقی
logical record
رکورد منطقی
logical representation
نمایش منطقی
logical sum
جمع منطقی
logical symbol
علامت منطقی
logical unit
واحد منطقی
logical value
ارزش منطقی
logical value
مقدار منطقی
logicality
منطقی بودن
non logical
غیر منطقی
nonsequitur
غیر منطقی
paralogism
لغزش منطقی
logic unit
واحد منطقی
consequences
نتیجه منطقی
illogic
غیر منطقی
inconsecutive
فاقدارتباط منطقی
inconsequent
فاقدارتباط منطقی
ligical multiply
ضرب منطقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com