Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
endarch
متشکل در خارج
Other Matches
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
organized
متشکل
formant
متشکل
organises
متشکل کردن
unaligned
غیر متشکل
organize
متشکل کردن
organising
متشکل کردن
organizing
متشکل کردن
organizes
متشکل کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
bitty
متشکل از قطعات ریز
reorganising
دوباره متشکل کردن
gimmal
متشکل ازقطعات مرتبط
reorganize
دوباره متشکل کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
party
دسته متشکل جمعیت
reorganized
دوباره متشکل کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
geodesic dome
گنبد متشکل ازسطوح هندسی
e c s c (european coal & steel commissio
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
nation-states
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
council of entent
متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
tetraspore
گروهی متشکل ازچهار هاگ
stanzaic
متشکل از چند بند شعر
nation-state
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation state
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
diarchy
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
beam column framing
ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
lignocellulose
مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
DNA double helix
[یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
nordic council
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
craft union
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
jo bolt
نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
bilateral infrastructure
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
capacitor intel filter
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
wrap round engine
موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
cellulose nitrate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
open loop system
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
cuno filter
نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branches
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
logogram
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
warm gas thruster
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
uniservice
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
bungee
ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
monrovia powers
اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
biquinary notation
دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
ibi
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
crystallising
متبلور کردن متشکل کردن
crystalize
متبلور کردن متشکل کردن
crystallised
متبلور کردن متشکل کردن
crystallises
متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes
متبلور کردن متشکل کردن
crystallize
متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing
متبلور کردن متشکل کردن
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
carrier striking force
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
aroint
خارج شو
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
forth of
خارج از
out of tune
خارج
off
خارج از
out-
خارج
externally
از خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
off side
خارج از خط
out
خارج
external
خارج
per
خارج از
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
externals
خارج
non-combatants
خارج از صف
outsides
در خارج
non-combatant
خارج از صف
outside
در خارج
outside
خارج
outsides
خارج
abroad
خارج
out-of-
خارج از
out of
خارج از
non combatant
خارج از صف
outed
خارج
derailing
از خط خارج کردن
derailing
از خط خارج شدن
off duty
خارج از نگهبانی
eccentrics
خارج از مرکز
derailed
از خط خارج کردن
derailed
از خط خارج شدن
off duty
خارج از خدمت
eccentric
خارج از مرکز
derail
از خط خارج شدن
derail
از خط خارج کردن
off key
خارج از مایه
derails
از خط خارج شدن
abroad
خارج از کشور
popping
خارج شدن
nonsense
خارج از منطق
without
بطرف خارج
outdoors
خارج از منزل
outside
به سمت خارج
overseas
خارج ازکشور
out-of-
در خارج بواسطه
ejects
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
eject
خارج کردن
ejected
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
out of
در خارج بواسطه
soto uke
دفاع از خارج
out of question
خارج از موضوع
not to the point
خارج از موضوع
neither here nor there
خارج ازموضوع
to fall out
خارج شدن
to pass off
خارج شدن
to rule out
خارج کردن
foreign market
بازار خارج
fescennine
خارج ازاخلاق
extravascular
خارج رگی
extrauterine
خارج رحمی
extraterritorial
خارج الارضی
extramundane
خارج دنیایی
off center
خارج از مرکز
submultiple
خارج قسمت
standaway
خارج از بدن
phase out
خارج کردن
oversea
خارج از کشور
over the side
خارج از ناو
ouyby
خارج از دور از
outbye
خارج از دور از
outboard bearing
یاتاقان خارج
out of turn
خارج از نوبت
out of proportion
خارج از اندازه
out of phase
خارج از فاز
out of line
خارج از خط جبهه
out of door
خارج ازمنزل
extramarital
خارج از زناشویی
extramarital
خارج ازدواجی
extragalactic
خارج کهکشانی
bring out
خارج کردن
off season
خارج از فصل
blow out
به خارج دمیدن
beside the question
خارج از موضوع
beside the mark
خارج ازموضوع
begone
خارج شو عزیمت کن
anieoro
از داخل به خارج
acentric
خارج از مرکز
abaxile
خارج از مرکز
outbound
خارج ازمحدوده
outbound
مربوط به خارج
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
extra-marital
خارج از زناشویی
out of action
خارج ازنبرد
extracellular
خارج سلولی
extra spectral
خارج طیفی
extra regular
خارج ازقاعده
extra professional
خارج حرفهای
extra cosmical
خارج ازعالم
exterritorial
خارج الملکتی
expulse
خارج کردن
emissive
خارج شونده
unship
خارج کردن
egress
خارج شدن
double out
081 خارج
cross country
خارج از جاده
To fall out.
از صف خارج شدن
away
دوراز خارج
from out of town
از خارج
[از شهر]
out
خارج بیرون
out
خارج از حدود
void
خارج شدن
out-
خارج بیرون
out-
خارج از حدود
emigration
مهاجرت به خارج
discharge
خارج کردن
outsides
به سمت خارج
alfresco
خارج از منزل
extraneous
خارج از قلمروچیزی
discharges
خارج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com