Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
Other Matches
polls
مراجعه به اراء عمومی
polled
مراجعه به اراء عمومی
poll
مراجعه به اراء عمومی
referenda
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendums
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
plebiscite
اراء عمومی
plebiscites
اراء عمومی
ostracize
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracises
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracized
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracism
تبعید با اراء عمومی
ostracised
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracising
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracises
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
با اراء عمومی تبعید کردن
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
plebiscites
مراجعه باراء عمومی
referendum
مراجعه بارا عمومی
referendums
مراجعه بارا عمومی
referenda
مراجعه بارا عمومی
plebiscite
مراجعه باراء عمومی
to resort to referendum
بافکار عمومی مراجعه کردن
rogation
تصویب قانون بوسیله مراجعه باراء عمومی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
polls
تعداد اراء اخذ اراء
polled
تعداد اراء اخذ اراء
poll
تعداد اراء اخذ اراء
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
polls
اخذرای دسته جمعی
poll
اخذرای دسته جمعی
polled
اخذرای دسته جمعی
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
by a majority vote
به اکثریت اراء
unanimity
اتفاق اراء
unanimously
به اتفاق اراء
unanimously
باتفاق اراء
poll
صورت اراء
by a unanimity vote
به اتفاق اراء
by a unanimous
به اتفاق اراء
counting votes
استخراج اراء
tie vote
اراء مساوی
scrutineer
بازرس اراء
tie vote
تساوی اراء
counting votes
شمارش اراء
consensus of opinion
اتفاق اراء
consensus
اتفاق اراء
polls
صورت اراء
polled
صورت اراء
vox populi
اراء یا افکار مردم
vote down
به اکثریت اراء رد کردن
consentaneous
دارای اتفاق اراء
voted
با اکثریت اراء تصویب کردن
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
votes
با اکثریت اراء تصویب کردن
vote
با اکثریت اراء تصویب کردن
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
treating
جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
recourse
مراجعه
look up
مراجعه
referral
مراجعه
briefless
بی مراجعه
referrals
مراجعه
referable
مراجعه کردنی
recourse
مراجعه کردن به
refers
مراجعه کردن
table look up
مراجعه به جدول
cross-references
مراجعه متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
refer
مراجعه کردن
respect
مراجعه احترام
respects
مراجعه احترام
cross reference
مراجعه متقابل
referred
مراجعه کردن
sick call
مراجعه به بهداری
lookup function
عمل مراجعه
appellable
قابل مراجعه
without recourse
بدون حق مراجعه
lookup table
جدول مراجعه
conferred
مراجعه کردن
conferring
مراجعه کردن
confers
مراجعه کردن
confer
مراجعه کردن
references
مراجعه رجوع
reference
مراجعه رجوع
reference
مراجعه و رجوع کردن
haunts
خطور مراجعه مکرر
referent
مورد مراجعه ارجاعی
referential
مورد مراجعه ارجاعی
res
مراجعه شود به Resolation
turn to
عطف توجه مراجعه
supra
بفوق مراجعه شود
rub out
مراجعه شود به GRASG
vide infra
مراجعه شود به زیر
haunt
خطور مراجعه مکرر
references
مراجعه و رجوع کردن
chain
مراجعه کنید به CATENA
chains
مراجعه کنید به CATENA
vide supra
مراجعه شود به بالا
disc
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
referred
مراجعه کردن بازدید مجدد
door step selling
فروش از طریق مراجعه به خانوارها
refer
مراجعه کردن بازدید مجدد
discs
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
rubber banding
مراجعه شود به GLASTIC BANDING
refers
مراجعه کردن بازدید مجدد
dynamically
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
electronically
مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
dynamic
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
operator
متصدی
vacant
بی متصدی
users
متصدی ها
operator
متصدی
operators
متصدی
operators
متصدی ها
user
متصدی
quartermaster
متصدی
incumbents
متصدی
incumbent
متصدی
clerk
متصدی
clerks
متصدی
responsible
متصدی
warden
متصدی
runners
متصدی
runner
متصدی
in charge
متصدی
quartermasters
متصدی
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
unshielded twisted pair cable
مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
take medical a
به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
history
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
histories
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
filing system
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
returns
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returning
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returned
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
time keeper
متصدی اوقات
harbour master
متصدی بندر
operator command
فرمان متصدی
chartulary
متصدی بایگانی
operator console
پیشانه متصدی
groundskeeper
متصدی زمین
signalman
متصدی علائم
signal man
متصدی علائم
salesperson
متصدی فروش
rulings
رایج متصدی
ruling
رایج متصدی
officer
مامور متصدی
litter bearer
متصدی برانکارد
yard man
متصدی محوطه
adman
متصدی اعلانات
salespeople
متصدی فروش
salespersons
متصدی فروش
receptionist
متصدی پذیرش
suppliers
متصدی ملزومات
machine operator
متصدی ماشین
fitter
متصدی نصب
unattended
بدون متصدی
officers
مامور متصدی
cataloguer
متصدی کاتالوگ
cataloger
متصدی کاتالوگ
acting
کفیل متصدی
ammunition handler
متصدی مهمات
winch driver
متصدی دوار
infirmarian
متصدی بیمارستان
supplier
متصدی ملزومات
turf accountants
متصدی شرطبندی
radar operator
متصدی رادار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com