English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
salespeople متصدی فروش
salesperson متصدی فروش
salespersons متصدی فروش
Other Matches
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier خز فروش پوست فروش
furriers خز فروش پوست فروش
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
warden متصدی
responsible متصدی
clerks متصدی
incumbent متصدی
runners متصدی
incumbents متصدی
runner متصدی
quartermasters متصدی
quartermaster متصدی
clerk متصدی
operator متصدی
users متصدی ها
operators متصدی ها
user متصدی
operator متصدی
vacant بی متصدی
operators متصدی
in charge متصدی
radar man متصدی رادار
time keeper متصدی اوقات
fitter متصدی نصب
signal man متصدی علائم
rulings رایج متصدی
signalman متصدی علائم
radio operator متصدی بی سیم
receivers متصدی دریافت
curator نگهبان متصدی
radarman متصدی رادار
radar operator متصدی رادار
fitters متصدی نصب
receiver متصدی دریافت
operators متصدی ماشین
operators متصدی دستگاه
winch driver متصدی دوار
auctioneer متصدی مزایده
auctioneer متصدی حراج
operator متصدی ماشین
yard man متصدی محوطه
auctioneers متصدی مزایده
auctioneers متصدی حراج
operator متصدی دستگاه
radioman متصدی بی سیم
officers مامور متصدی
cataloger متصدی کاتالوگ
receptionist متصدی پذیرش
suppliers متصدی ملزومات
ruling رایج متصدی
acting کفیل متصدی
freshwater king متصدی اب شیرین کن
machine operator متصدی ماشین
groundskeeper متصدی زمین
supplier متصدی ملزومات
harbour master متصدی بندر
litter bearer متصدی برانکارد
adman متصدی اعلانات
ammunition handler متصدی مهمات
officer مامور متصدی
cataloguer متصدی کاتالوگ
infirmarian متصدی بیمارستان
turf accountants متصدی شرطبندی
chartulary متصدی بایگانی
operator console پیشانه متصدی
unattended بدون متصدی
operator command فرمان متصدی
curators نگهبان متصدی
teletypist متصدی دوره نگاره
biddy متصدی نظافت خانه
hold captain متصدی انبار کشتی
time keeper متصدی اوقات کار
contracting officer افسر متصدی پیمان
pressman متصدی ماشین چاپ
data entry operator متصدی داده دهی
stoker متصدی سوخت کوره
pressmen متصدی ماشین چاپ
fish warden متصدی امور شیلات
forwarder متصدی حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
church warden متصدی دارایی کلیسا
common carrier متصدی حمل ونقل
boiler maker متصدی دیگ بخار
keypunch operator متصدی منگنه زنی
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
turf accountant متصدی شرط بندی
orchardist متصدی باغ میوه
orchardman متصدی باغ میوه
prothonotary متصدی امضاء احکام
prontonotary متصدی امضاء احکام
heater متصدی گرم کردن
heaters متصدی گرم کردن
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
officer متصدی ضابط عدلیه
officers متصدی ضابط عدلیه
army postal clerk متصدی پست ارتشی
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
liftman اسانسورچی متصدی اسانسور
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
titular متصدی دارای عنوانی
majordomo متصدی امور خانوادگی
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
my p متصدی پیش ازمن
liquidators متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator متصدی امورتصفیه شرکت
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
watertender متصدی مخازن اب ناو
word processing operator متصدی پردازش کلمه
carriers متصدی حمل و نقل
wagoner متصدی حمل ونقل
carrier متصدی حمل و نقل
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
weeder متصدی چیدن علف هرزه
checkman متصدی کنترل اب دیگ بخار
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
billposter متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
firemen متصدی اتش خانه موتور
fireman متصدی اتش خانه موتور
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
signal box توقف گاه متصدی علائم
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
pointer متصدی کنترل درجه توپ
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
machinists ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
pointers متصدی کنترل درجه توپ
engineman درجه دار متصدی موتور
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
machinist ماشینیست متصدی دستگاه تراش
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
vigorish سود متصدی شرط بندی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
aviarist کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointers متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointer متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
bartenders کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartender کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
selling فروش
marketing فروش
sells فروش
sale فروش
iceman یخ فروش
sell فروش
retailer تک فروش
offtake فروش
vendition فروش
sales فروش
turnover فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com