English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
supplier متصدی ملزومات
suppliers متصدی ملزومات
Other Matches
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
supplies ملزومات
general issue ملزومات ارتش
supplying تدارکات ملزومات
supply تدارکات ملزومات
supplied تدارکات ملزومات
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
operators متصدی
quartermaster متصدی
quartermasters متصدی
runner متصدی
in charge متصدی
users متصدی ها
operator متصدی
runners متصدی
clerks متصدی
responsible متصدی
incumbent متصدی
incumbents متصدی
operator متصدی
warden متصدی
user متصدی
vacant بی متصدی
operators متصدی ها
clerk متصدی
infirmarian متصدی بیمارستان
cataloger متصدی کاتالوگ
cataloguer متصدی کاتالوگ
ammunition handler متصدی مهمات
adman متصدی اعلانات
officer مامور متصدی
curator نگهبان متصدی
curators نگهبان متصدی
turf accountants متصدی شرطبندی
officers مامور متصدی
acting کفیل متصدی
chartulary متصدی بایگانی
freshwater king متصدی اب شیرین کن
signalman متصدی علائم
time keeper متصدی اوقات
radarman متصدی رادار
winch driver متصدی دوار
yard man متصدی محوطه
salespeople متصدی فروش
salesperson متصدی فروش
salespersons متصدی فروش
receptionist متصدی پذیرش
signal man متصدی علائم
radio operator متصدی بی سیم
groundskeeper متصدی زمین
harbour master متصدی بندر
litter bearer متصدی برانکارد
machine operator متصدی ماشین
operator command فرمان متصدی
radioman متصدی بی سیم
operator console پیشانه متصدی
radar man متصدی رادار
radar operator متصدی رادار
unattended بدون متصدی
auctioneer متصدی مزایده
ruling رایج متصدی
operators متصدی ماشین
receivers متصدی دریافت
operator متصدی دستگاه
auctioneer متصدی حراج
receiver متصدی دریافت
operators متصدی دستگاه
operator متصدی ماشین
rulings رایج متصدی
auctioneers متصدی حراج
auctioneers متصدی مزایده
fitters متصدی نصب
fitter متصدی نصب
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
hold captain متصدی انبار کشتی
data entry operator متصدی داده دهی
watertender متصدی مخازن اب ناو
fish warden متصدی امور شیلات
forwarder متصدی حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
wagoner متصدی حمل ونقل
stoker متصدی سوخت کوره
time keeper متصدی اوقات کار
prothonotary متصدی امضاء احکام
prontonotary متصدی امضاء احکام
pressman متصدی ماشین چاپ
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
orchardman متصدی باغ میوه
teletypist متصدی دوره نگاره
orchardist متصدی باغ میوه
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
my p متصدی پیش ازمن
majordomo متصدی امور خانوادگی
liftman اسانسورچی متصدی اسانسور
keypunch operator متصدی منگنه زنی
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
contracting officer افسر متصدی پیمان
carrier متصدی حمل و نقل
titular متصدی دارای عنوانی
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
liquidators متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator متصدی امورتصفیه شرکت
officers متصدی ضابط عدلیه
officer متصدی ضابط عدلیه
heaters متصدی گرم کردن
carriers متصدی حمل و نقل
turf accountant متصدی شرط بندی
heater متصدی گرم کردن
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
army postal clerk متصدی پست ارتشی
church warden متصدی دارایی کلیسا
boiler maker متصدی دیگ بخار
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
word processing operator متصدی پردازش کلمه
common carrier متصدی حمل ونقل
biddy متصدی نظافت خانه
pressmen متصدی ماشین چاپ
pointers متصدی کنترل درجه توپ
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
weeder متصدی چیدن علف هرزه
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
pointer متصدی کنترل درجه توپ
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
vigorish سود متصدی شرط بندی
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
machinists ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinist ماشینیست متصدی دستگاه تراش
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
signal box توقف گاه متصدی علائم
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
billposter متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
checkman متصدی کنترل اب دیگ بخار
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
engineman درجه دار متصدی موتور
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
firemen متصدی اتش خانه موتور
fireman متصدی اتش خانه موتور
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pointer متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
aviarist کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointers متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
raid clerk نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
bartender کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
morticians مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
mortician مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com