English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
Other Matches
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
sudarium دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
aborning در بدو تولد در حال تولد
antichrst مسیح دروغی مسیح کاذب
christly شایسته مسیح مربوط به مسیح
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
Noel سرود میلاد مسیح جشن میلاد مسیح
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
nightlife تفریحات شبانه
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
entertainments تفریحات پذیرایی کردن
nightlife شرکت در تفریحات شبانه
entertainment تفریحات پذیرایی کردن
apres ski تفریحات بعد از اسکی در پیست
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
births تولد
birth تولد
postnatal پس از تولد
geniture تولد
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
date of birth تاریخ تولد
rebirth تولد دوباره
place of birth محل تولد
birth certificate گواهی تولد
birth cry اوای تولد
birth injury اسیب تولد
get زایش تولد
antenatal پیش از تولد
the birth of a nation تولد یک ملت
regeneration تولد تازه
nee تولد یافته
antenatals پیش از تولد
nascent درحال تولد
getting زایش تولد
birth trauma ضربه تولد
rebirth تولد تازه
birthday جشن تولد
birthdays جشن تولد
regeneracy تولد تازه
birthday cake کیک تولد
gets زایش تولد
Nativity تولد عیسی
prenatal پیش از تولد
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
antenatals مربوط به قبل از تولد
additional production personnel عوامل دیگر تولد
antenatal مربوط به قبل از تولد
post natal واقع شونده پس از تولد
nascency نوفهوری و اغازی تولد
nascence نوفهوری و اغازی تولد
reborn تولد تازه یافته
redivivus تولد تازه یافته
newborn تازه تولد شده
postnatal وابسته به بعد از تولد
post-natal واقع شونده پس از تولد
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
Yuletide ایام عید تولد عیسی
precocial دارای استقلال ازهنگام تولد
Christ مسیح
antichrist ضد مسیح
anointed مسیح
messianic مسیح
new born زاییده شده تازه تولد یافته
Christmas عیدمیلاد مسیح
messiah مسیح موعود
messiahs مسیح موعود
Christmases عیدمیلاد مسیح
jesus christ عیسی مسیح
lachryma christi اشک مسیح
pseudo christ مسیح نما
IHS نمودار مسیح
vicar of christ مسیح پاپ
antichrst دشمن مسیح
christhood مسیح بودن
christlike مسیح وار
christly مسیح وار
birthright حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
palingenesis تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
anno domini بعد از میلاد مسیح
carol سرودشب عیدمیلاد مسیح
pseudo christ مسیح کاذب دجال
carols سرودشب عیدمیلاد مسیح
dominical یعنی حضرت مسیح
neo christianity دین نوین مسیح
christology مبحث مسیح شناسی
gospel بشارت درباره مسیح
gospels بشارت درباره مسیح
evangelizing بشارت بدین مسیح دادن
evangelised بشارت بدین مسیح دادن
evangelises بشارت بدین مسیح دادن
evangelising بشارت بدین مسیح دادن
evangelized بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes بشارت بدین مسیح دادن
orthodox مطابق عقاید کلیسای مسیح
adventism اعتقاد بدوباره امدن مسیح
passion week هفته پیش از رستاخیز مسیح
Yule جشن میلاد عیسی مسیح
judns be trayed jesus یهودابه مسیح خیانت کرد
evangelize بشارت بدین مسیح دادن
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
Anno Domini [AD] <adj.> پس از میلاد مسیح [جهت بیان سال]
zechariah یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
psilanthropism عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropy عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
zachariah یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
chiliasm اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
incarnationist کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
millenarian معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarianism اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
postmillennialist معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
icon تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
the holy grail دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
before Christ [BC] قبل از میلاد مسیح [جهت بیان سال]
postmillenarian معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
ikons تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
icons تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
Doom [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
kenosis اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
Chrismon [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
monophysite کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
passionist عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
essene راهب یهودی) عضوفرقهای که دوقرن پیش ازامدن مسیح درفلسطین تشکی
apocrypha کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
operator متصدی
quartermaster متصدی
quartermasters متصدی
user متصدی
operators متصدی
operator متصدی
users متصدی ها
operators متصدی ها
vacant بی متصدی
in charge متصدی
runner متصدی
responsible متصدی
incumbent متصدی
incumbents متصدی
runners متصدی
warden متصدی
clerks متصدی
clerk متصدی
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
acting کفیل متصدی
freshwater king متصدی اب شیرین کن
auctioneers متصدی حراج
auctioneers متصدی مزایده
auctioneer متصدی حراج
radar man متصدی رادار
auctioneer متصدی مزایده
litter bearer متصدی برانکارد
machine operator متصدی ماشین
supplier متصدی ملزومات
operator console پیشانه متصدی
harbour master متصدی بندر
suppliers متصدی ملزومات
rulings رایج متصدی
ruling رایج متصدی
radar operator متصدی رادار
radarman متصدی رادار
radio operator متصدی بی سیم
radioman متصدی بی سیم
signal man متصدی علائم
signalman متصدی علائم
groundskeeper متصدی زمین
infirmarian متصدی بیمارستان
unattended بدون متصدی
operator command فرمان متصدی
operators متصدی ماشین
fitter متصدی نصب
yard man متصدی محوطه
receivers متصدی دریافت
officers مامور متصدی
curator نگهبان متصدی
curators نگهبان متصدی
ammunition handler متصدی مهمات
turf accountants متصدی شرطبندی
fitters متصدی نصب
adman متصدی اعلانات
officer مامور متصدی
salespersons متصدی فروش
winch driver متصدی دوار
receptionist متصدی پذیرش
salespeople متصدی فروش
operator متصدی دستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com