English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
army postal clerk متصدی پست ارتشی
Other Matches
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
military ارتشی
military device اسباب ارتشی
army regulation مقررات ارتشی
battalion نیروهای ارتشی
khaki پارچه ارتشی
armed forces courier پیک ارتشی
battalions نیروهای ارتشی
caisson ارابه ارتشی
health nurse نرس ارتشی
health nurse پرستار ارتشی
serves خدمت ارتشی کردن
served خدمت ارتشی کردن
serve خدمت ارتشی کردن
olive drab رنگ سبز ارتشی
courier transfer station مرکزارسال پیک ارتشی
ex-serviceman ارتشی-فردیکهقبلادرارتش-نیرویدریایییاهواییمشغولبودهاست
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
army regulation نظام نامه ارتشی
warlord فرمانده ارتشی فرمانروا
civilian occupational specialty تخصص غیر ارتشی
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
vacant بی متصدی
operators متصدی ها
incumbents متصدی
incumbent متصدی
users متصدی ها
clerk متصدی
clerks متصدی
operator متصدی
warden متصدی
quartermaster متصدی
quartermasters متصدی
user متصدی
operator متصدی
in charge متصدی
responsible متصدی
runners متصدی
runner متصدی
operators متصدی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
radar operator متصدی رادار
freshwater king متصدی اب شیرین کن
groundskeeper متصدی زمین
radarman متصدی رادار
harbour master متصدی بندر
salespeople متصدی فروش
yard man متصدی محوطه
receivers متصدی دریافت
fitters متصدی نصب
litter bearer متصدی برانکارد
salespersons متصدی فروش
receptionist متصدی پذیرش
machine operator متصدی ماشین
signalman متصدی علائم
winch driver متصدی دوار
infirmarian متصدی بیمارستان
radio operator متصدی بی سیم
chartulary متصدی بایگانی
cataloguer متصدی کاتالوگ
cataloger متصدی کاتالوگ
radioman متصدی بی سیم
salesperson متصدی فروش
signal man متصدی علائم
fitter متصدی نصب
radar man متصدی رادار
ammunition handler متصدی مهمات
curator نگهبان متصدی
officer مامور متصدی
turf accountants متصدی شرطبندی
curators نگهبان متصدی
time keeper متصدی اوقات
operators متصدی دستگاه
auctioneers متصدی حراج
auctioneers متصدی مزایده
operators متصدی ماشین
receiver متصدی دریافت
auctioneer متصدی حراج
auctioneer متصدی مزایده
unattended بدون متصدی
operator متصدی ماشین
suppliers متصدی ملزومات
acting کفیل متصدی
operator command فرمان متصدی
operator console پیشانه متصدی
adman متصدی اعلانات
operator متصدی دستگاه
ruling رایج متصدی
officers مامور متصدی
rulings رایج متصدی
supplier متصدی ملزومات
reserved area مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
word processing operator متصدی پردازش کلمه
time keeper متصدی اوقات کار
prontonotary متصدی امضاء احکام
forwarding agent متصدی حمل ونقل
keypunch operator متصدی منگنه زنی
teletypist متصدی دوره نگاره
orchardist متصدی باغ میوه
my p متصدی پیش ازمن
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
orchardman متصدی باغ میوه
wagoner متصدی حمل ونقل
majordomo متصدی امور خانوادگی
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
watertender متصدی مخازن اب ناو
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
liftman اسانسورچی متصدی اسانسور
prothonotary متصدی امضاء احکام
hold captain متصدی انبار کشتی
heaters متصدی گرم کردن
heater متصدی گرم کردن
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
pressmen متصدی ماشین چاپ
pressman متصدی ماشین چاپ
stoker متصدی سوخت کوره
carriers متصدی حمل و نقل
turf accountant متصدی شرط بندی
officer متصدی ضابط عدلیه
forwarder متصدی حمل و نقل
fish warden متصدی امور شیلات
data entry operator متصدی داده دهی
contracting officer افسر متصدی پیمان
common carrier متصدی حمل ونقل
church warden متصدی دارایی کلیسا
boiler maker متصدی دیگ بخار
biddy متصدی نظافت خانه
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
titular متصدی دارای عنوانی
liquidators متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator متصدی امورتصفیه شرکت
officers متصدی ضابط عدلیه
carrier متصدی حمل و نقل
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
weeder متصدی چیدن علف هرزه
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
signal box توقف گاه متصدی علائم
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
engineman درجه دار متصدی موتور
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
checkman متصدی کنترل اب دیگ بخار
fireman متصدی اتش خانه موتور
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
billposter متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
firemen متصدی اتش خانه موتور
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
machinist ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists ماشینیست متصدی دستگاه تراش
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
pointer متصدی کنترل درجه توپ
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
pointers متصدی کنترل درجه توپ
vigorish سود متصدی شرط بندی
pointer متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointers متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
aviarist کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com