Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (9 milliseconds)
English
Persian
clung
متصل
joint
متصل
continuous
متصل
connected
متصل
contiguous
متصل
on line
متصل
conjunct
متصل
Other Matches
anchored
متصل به
syndetic
متصل شده
ligature
دخشههای متصل
interlocks
متصل شدن
interlocking
متصل شدن
interlocked
متصل شدن
interlock
متصل شدن
adjoined
متصل کردن
adjoins
متصل کردن
lacer
متصل کننده
interurban
متصل بشهر ها
pan
متصل کردن
splicer
متصل کننده
pan-
متصل کردن
adjoin
متصل کردن
male connector
متصل کننده نر
connect
متصل کردن
applying
متصل کردن
apply
متصل کردن
applies
متصل کردن
joggle
متصل کردن
coherently
بطور متصل
joggled
متصل کردن
tying
متصل کننده
attachments
نمائات متصل
off line
غیر متصل
joggles
متصل کردن
joggling
متصل کردن
tie down
متصل کردن
pans
متصل کردن
cartridge
بخش متصل
connective
متصل کننده
connecting arrangement
ترتیب متصل
joined
متصل کردن
connectedly
بطور متصل
connects
متصل کردن
joins
متصل کردن
join
متصل کردن
colligate
متصل کردن
engagedness
متصل بهم
adjacent span
دهانه متصل
coupler
متصل کننده
connector
متصل کننده
adjacent span
دهانه متصل
basifixed
متصل در پایه
cartridges
بخش متصل
link
متصل کردن
fixed shell
گلوله متصل
shafting
میله بهم متصل
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
chockablock
بهم متصل وپیوسته
adjoin
افزودن متصل شدن
connected load
بار خارجی متصل
splicing
باهم متصل کردن
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
splice
باهم متصل کردن
spliced
باهم متصل کردن
splices
باهم متصل کردن
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
connected load
بار متصل شده
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
enjoin
بهم متصل کردن
enjoined
بهم متصل کردن
enjoining
بهم متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
adjoined
افزودن متصل شدن
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
adjoins
افزودن متصل شدن
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
corbel-course
زیر سری متصل
abutted
متصل بودن یاشدن
abuts
متصل بودن یاشدن
abut
متصل بودن یاشدن
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
catenate
پیوستن متصل کردن
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
catena
سریهای متصل شده concatenate
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
continous
متصل متوالی بدون وقفه
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
associated document
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
ca
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
associated file
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
objecting
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
AUI connector
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
organometallic
ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
direct objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
microprocessors
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
GND
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
microprocessor
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
ganged
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
Dialer
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
low power standby
خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
connector
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
wrist pin
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
tandems
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
labeling
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
fishplate
صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
PID
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
drawbar
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
reperforator
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
tandem
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
back gear shaft
محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
label
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
labels
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
conferencing
بحث بین کاربران راه دور با استفاده از کامپیوترهای متصل به هم با مودم یا شبکه
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
linkages
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
slaved
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
linkage
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
asynchronous
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
shields
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
shield
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com