Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
Other Matches
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
informational	متضمن
embodied	متضمن
embodies	متضمن
underlying	متضمن
embody	متضمن
embodying	متضمن
containing	متضمن
embodies	متضمن بودن
presuppose	متضمن بودن
pergnant	حاصلخیز متضمن
embody	متضمن بودن
mission type	متضمن ماموریت
fatidic	متضمن پیشگویی
expositorv	متضمن تفسیر
presupposes	متضمن بودن
inclusively	بطور متضمن
exonerative	متضمن معافیت
presupposing	متضمن بودن
embodied	متضمن بودن
interdictory	متضمن نهی
invitatory	متضمن دعوت
presupposed	متضمن بودن
declaratory	متضمن بیان
retaliator	متضمن تلافی
comprising	دربرگیرنده متضمن
purposive	متضمن مقصود
punitory	متضمن مجازات
prophetical	متضمن پیشگویی
embodying	متضمن بودن
torturous	متضمن زجروشکنجه
retributive	متضمن مکافات جزایی
theorematic	متضمن برهان قضیهای
premonitory	متضمن اخطار قبلی
tortuose	متضمن شبه جرم
entails	متضمن بودن دربرداشتن
entailed	متضمن بودن دربرداشتن
entailing	متضمن بودن دربرداشتن
telic	متضمن نتیجه غایی
gestural	متضمن حرکات واشارات
good humoured	متضمن خوش خلقی
good-humoured	متضمن خوش خلقی
directive	متضمن دستور امریه
directives	متضمن دستور امریه
modificatory	متضمن تعدیل یااصلاح
invocatory	متضمن دعا استمدادی
entail	متضمن بودن دربرداشتن
refutative	تکذیب کننده متضمن جواب رد
exclamatory	شگفت اور متضمن فریاد
refutatory	تکذیب کننده متضمن جواب رد
sinecures	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
it spells ruin to the workmen	متضمن خانه خرابی کارگران است
gesticulatory	متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
advertisements	اگهی
acknowledgments	اگهی
posters	اگهی
poster	اگهی
warning	اگهی
affiche	اگهی
acknowledgement	اگهی
caveat	اگهی
notices	اگهی
noticed	اگهی
notice	اگهی
noticing	اگهی
tickets	اگهی
proclamation	اگهی
indigitation	اگهی
Annunciation	اگهی
infore	اگهی به
warnings	اگهی
indiction	اگهی
caveats	اگهی
announcement	اگهی
announcements	اگهی
proclamations	اگهی
ticket	اگهی
acknowledgements	اگهی
prognosticative or ticatory	خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
announces	اگهی دادن
announced	اگهی دادن
advertises	اگهی دادن
announcing	اگهی دادن
advertised	اگهی دادن
announce	اگهی دادن
prospectus	خلاصه اگهی
proclamations	اگهی دادن
inform	اگهی دادن
advertisement	اگهی تبلیغاتی
informs	اگهی دادن
prospectuses	خلاصه اگهی
advertisements	اگهی تبلیغاتی
proclamation	اگهی دادن
pin-up	الصاق اگهی
forewarning	پیش اگهی
bans	اگهی احضار
obituaries	اگهی در گذشت
obituary	اگهی در گذشت
play bill	اگهی نمایش
banning	اگهی احضار
ban	اگهی احضار
notice to mariner	اگهی دریایی
annunciate	اگهی دادن
assertion	بیانیه اگهی
gazette	اعلان و اگهی
fly bill	اگهی دستی
billsticker	اگهی چسبان
handbill	اگهی دستی
previous notice	پیش اگهی
advertize	اگهی دادن
handbills	اگهی دستی
warning order	دستور اگهی
prognosis	پیش اگهی
pin up	چسبانیدن اگهی
pin up	الصاق اگهی
pin-up	چسبانیدن اگهی
informing	اگهی دادن
pin-ups	چسبانیدن اگهی
pin-ups	الصاق اگهی
tender notice	اگهی دعوت به مناقصه
fliers	اگهی روی کاغذکوچک
flier	اگهی روی کاغذکوچک
flyer	اگهی روی کاغذکوچک
press agent	مامور اگهی و تبلیغ
to paste up a playbill	اگهی نمایش بدیوارزدن
prognostic tests	ازمونهای پیش اگهی
flyers	اگهی روی کاغذکوچک
reclame	اگهی اغراق امیز
bulletins	اگهی نامه رسمی
bulletin	اگهی نامه رسمی
necrology	ثبت اموات اگهی فوت
ballyhoo	اگهی پر سرو صدا کردن
caveatemptor	اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
escapism	هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
publicised	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
the public are hereby notified	بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
publicizing	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to proclaim meetings	بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
publicized	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaims	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaim	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaimed	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
injunctions	دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction	دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
to put a notice on a door	اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing	بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
fly sheet	اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
declaratory judgment	حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
reports	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
enunciation	اعلام
meld	اعلام
indigitation	اعلام
indiction	اعلام
annunciator	اعلام گر
predication	اعلام
enouncement	اعلام
promulgator	اعلام
acknowledgments	اعلام
acknowledgements	اعلام
acknowledgement	اعلام
proclamations	اعلام
proclamation	اعلام
Annunciation	اعلام
promulgation	اعلام
intimation	اعلام
intimations	اعلام
notification	اعلام
declarations	اعلام
declaration	اعلام
necrologist	متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer	اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
declarations	اعلامیه اعلام
statements	اعلام کردن
warning	اعلام خطر
warnings	اعلام خطر
statement	اعلام کردن
proclaimer	اعلام کننده
declaration	اعلامیه اعلام
promulgator	اعلام دارنده
promulge	اعلام کردن
touche	اعلام برخورد
quotes	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
quote	اعلام کردن
statement of charge	اعلام اتهامات
indictments	اعلام جرم
indictment	اعلام جرم
impeachment	اعلام جرم
pronouncer	اعلام کننده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com