Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English
Persian
retributive
متضمن مکافات جزایی
Other Matches
retribution
مکافات
come-uppance
مکافات
punitive
جزایی
penal
جزایی
criminal action
دعوی جزایی
criminal prosecution
تعقیب جزایی
punitive article
قوانین جزایی ارتش
military justice
قوانین جزایی ارتش
the low of criminal procedure
قانون اصول محاکمات جزایی
counter charge
دعوی متقابل در امر جزایی
the court penalized his act
دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
canon low
هیچ یک ازدادگاههای CL اعم از حقوقی یا جزایی متبع نیست
embody
متضمن
embodies
متضمن
embodying
متضمن
embodied
متضمن
underlying
متضمن
containing
متضمن
informational
متضمن
purposive
متضمن مقصود
torturous
متضمن زجروشکنجه
inclusively
بطور متضمن
exonerative
متضمن معافیت
comprising
دربرگیرنده متضمن
mission type
متضمن ماموریت
punitory
متضمن مجازات
prophetical
متضمن پیشگویی
pergnant
حاصلخیز متضمن
invitatory
متضمن دعوت
declaratory
متضمن بیان
expositorv
متضمن تفسیر
fatidic
متضمن پیشگویی
interdictory
متضمن نهی
embody
متضمن بودن
embodies
متضمن بودن
embodied
متضمن بودن
presupposing
متضمن بودن
presupposes
متضمن بودن
presupposed
متضمن بودن
presuppose
متضمن بودن
retaliator
متضمن تلافی
embodying
متضمن بودن
premonitory
متضمن اخطار قبلی
good humoured
متضمن خوش خلقی
gestural
متضمن حرکات واشارات
directives
متضمن دستور امریه
entailed
متضمن بودن دربرداشتن
invocatory
متضمن دعا استمدادی
entailing
متضمن بودن دربرداشتن
directive
متضمن دستور امریه
modificatory
متضمن تعدیل یااصلاح
theorematic
متضمن برهان قضیهای
good-humoured
متضمن خوش خلقی
tortuose
متضمن شبه جرم
entail
متضمن بودن دربرداشتن
telic
متضمن نتیجه غایی
proclamatory
متضمن اگهی یا اعلام
entails
متضمن بودن دربرداشتن
refutative
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
تکذیب کننده متضمن جواب رد
exclamatory
شگفت اور متضمن فریاد
it spells ruin to the workmen
متضمن خانه خرابی کارگران است
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
gesticulatory
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
prognosticative or ticatory
خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
penalize
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
escapism
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
caveatemptor
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
declaratory judgment
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
reported
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
include
شامل بودن متضمن بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com