Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
reciprocal	متقابل معکوس
Search result with all words
recipocal milling	فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
Other Matches
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
reversed	معکوس
counter	معکوس
reverse	معکوس
converses	معکوس
conversing	:معکوس
conversing	معکوس
obverse	معکوس
inverse	معکوس
contrary	معکوس
reversible	معکوس
reversals	معکوس
upside down	معکوس
countering	معکوس
countered	معکوس
reversing	معکوس
reverses	معکوس
reversal	معکوس
converses	:معکوس
conversely	معکوس
convert	معکوس
reciprocal	معکوس
converse	معکوس
converted	معکوس
converts	معکوس
converting	معکوس
vice versa	معکوس
converse	:معکوس
negative	معکوس
conversed	معکوس
negatives	معکوس
conversed	:معکوس
reversion	معکوس
reverse video	ویدئوی معکوس
back-up	معکوس ریختن
back up	معکوس ریختن
reversed	معکوس کننده
reversion	معکوس کردن
dis-	معکوس کردن
reversed	معکوس کردن
reverse thrust	تراست معکوس
reverse bias	تغذیه معکوس
reverse speed	سرعت معکوس
inverse relationship	ارتباط معکوس
reverse	معکوس کننده
inverse ratio	نسبت معکوس
reverse slope	شیب معکوس
inverse function	تابع معکوس
reverse	معکوس کردن
reversing	معکوس کردن
reverses	معکوس کننده
mirroring	معکوس نمودن
indian in reverse	هندی معکوس
draw back	کشیدن معکوس
negative caster	گردش معکوس
backset	معکوس وارونه
back splice	پیوند معکوس
back resistance	مقاومت معکوس
reciprocal	معکوس دوجانبه
inverter	معکوس کننده
reverses	معکوس کردن
set back	معکوس پس زدن
switcheroo	عمل معکوس
reversing	معکوس کننده
back formation	اشتقاق معکوس
inverse feedback	واخوراند معکوس
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
invertible	معکوس شدنی
back conductance	برقرسانایی معکوس
inverse voltage	ولتاژ معکوس
countdowns	شمارش معکوس
reverse gear	دنده معکوس
retroaction	عمل معکوس
reverse gears	دنده معکوس
feedback	تزویج معکوس
inverse	واژگونه معکوس
opposite	روبرو معکوس
opposites	روبرو معکوس
reversal film	فیلم معکوس
conversely	بطور معکوس
reverse osmosis	اسمز معکوس
reverse current	جریان معکوس
reverse control	کنترل معکوس
reverse bias	پیشقدر معکوس
reversal process	جریان معکوس
reverse pitch	گام معکوس
lateral inversion	معکوس جانبی
inverted structure	ساختار معکوس
inverted file	فایل معکوس
reverse polarity	پلاریته معکوس
negative correlation	همبستگی معکوس
inverted opening	گشایش معکوس
countdown	شمارش معکوس
negative relation	رابطه معکوس
obcordate	قلبی معکوس
obversion	استنتاج معکوس
invert suger	قند معکوس
invert matrix	ماتریس معکوس
interactional	متقابل
counter	متقابل
correspounding	متقابل
reciprocal	متقابل
interactive	متقابل
countered	متقابل
mutual	متقابل
reciprocative	متقابل
opposed	متقابل
opposing	متقابل
polar	متقابل
countering	متقابل
retroact	عمل معکوس کردن
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
inverse electrode current	جریان الکتردی معکوس
one's complement	معکوس یک عدد دودویی
obvert	نتیجه معکوس گرفتن از
reverse video	صفحه نمایش معکوس
king's indian in reverse	هندی شاه معکوس
reversed battery plate	صفحه باتری معکوس
inverse current	جریان ولتاژ معکوس
shift the rudder	معکوس کردن سکان
inverting circuit	مدار معکوس کننده
initial inverse voltage	ولتاژ معکوس نخستین
reverse current circuit breaker	مدارشکن جریان معکوس
double quartan fever	نوبه ربع معکوس
couple back	معکوس تزویج شدن
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
inverse	تابع معکوس [ریاضی]
What invert sugar	قند معکوس چیست
inverted file	فایل معکوس شده
back titration	تیتر کردن معکوس
de-	معکوس عمل کردن
back turns of armature	سیمپیچی معکوس ارمیچر
retrogresses	ترقی معکوس کردن
retrogress	ترقی معکوس کردن
backfire	نتیجه معکوس گرفتن
backfired	نتیجه معکوس گرفتن
retrogressed	ترقی معکوس کردن
backfires	نتیجه معکوس گرفتن
backfiring	نتیجه معکوس گرفتن
retrogressing	ترقی معکوس کردن
complement	معکوس یک عدد دودویی
complemented	معکوس یک عدد دودویی
complementing	معکوس یک عدد دودویی
complements	معکوس یک عدد دودویی
cross check	بررسی متقابل
counterpoise	سیم متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
cross bill	شکایت متقابل
counterwork	عمل متقابل
mutual induction	القای متقابل
cross action	دعوی متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
cross feed	خورد متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
countermine	توط ئه متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
cross index	شاخص متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
retaliation	عمل متقابل
inter play	اثر متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
reciprocity	عمل متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interrelation	رابطه متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
cross purpose	قصد متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
cross-check	بررسی متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
cross-checked	بررسی متقابل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com