Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
mutual	متقابل یا متقابله
Other Matches
back sight method	روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
reciprocal	متقابله
reciprocation	معامله متقابله
counter approach	استحکامات متقابله
countercharge	تهمت متقابله
counter attraction	جاذبه متقابله
counter charge	تهمت متقابله
counter-attacks	حمله متقابله
counterenarge	تهمت متقابله
reciprocal treatment	معامله متقابله
counter-attack	حمله متقابله
counter attack	حمله متقابله
reciprocal	روانه کردن متقابله
reciprocates	معامله متقابله کردن
reciprocated	معامله متقابله کردن
reciprocate	معامله متقابله کردن
reciprocal laying	نشانه روی متقابله
countered	ضربت متقابله معامله به مثل
reciprocal laying	روانه کردن متقابله توپها
counter	ضربت متقابله معامله به مثل
countering	ضربت متقابله معامله به مثل
second strike	اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
countering	متقابل
opposed	متقابل
opposing	متقابل
polar	متقابل
reciprocative	متقابل
countered	متقابل
interactional	متقابل
correspounding	متقابل
interactive	متقابل
counter	متقابل
reciprocal	متقابل
mutual	متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counter attraction	کشش متقابل
cross purpose	قصد متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
inter play	اثر متقابل
countermine	توط ئه متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
cross feed	خورد متقابل
intervisibility	دید متقابل
cross bill	شکایت متقابل
cross action	دعوی متقابل
interrelation	رابطه متقابل
counterwork	عمل متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counter purchase	خرید متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
back pressure	فشار متقابل
cross index	شاخص متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counteraction	اقدام متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
counterattack	حمله متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter current	جریان متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
antitype	نوع متقابل
reciprocal	عمل متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross check	بررسی متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
counter fire	اتش متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
recrimination	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recriminations	تهمت متقابل
interplay	اثر متقابل
interaction	اثر متقابل
interaction	کنش متقابل
interaction	عمل متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
iteraction	عمل متقابل
counter	ضربت متقابل
countered	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
reciprocity	عمل متقابل
set off	دعوی متقابل
retaliation	عمل متقابل
reciprocation	عمل متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
opposite phase	فاز متقابل
aircraft cross servicing	سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
cross fire	اتش گلوله متقابل
intervisibility	قابلیت دید متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
repost	ضربه متقابل زدن
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
visual interaction	کنش متقابل بصری
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
intract	عمل متقابل کردن
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
counteracts	عمل متقابل کردن
counter current principle	اصول جریان متقابل
rebutted	جواب متقابل دادن
rebutting	جواب متقابل دادن
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
compensation trading	داد و ستد متقابل
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
counteract	عمل متقابل کردن
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
counteracted	عمل متقابل کردن
retorts	جواب متقابل تلافی
retorts	جواب متقابل دادن
retort	جواب متقابل تلافی
retort	جواب متقابل دادن
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
counteracting	عمل متقابل کردن
riposted	ضربه متقابل زدن
rebuts	جواب متقابل دادن
rebut	جواب متقابل دادن
counter purchase	داد وستد متقابل
interaction	عکس العمل متقابل
counterplay	بازی شطرنج متقابل
internecine	کشتار متقابل قاتل
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
counterattack	حمله متقابل کردن
ripostes	ضربه متقابل زدن
retaliation	عکس العمل متقابل
riposte	ضربه متقابل زدن
riposting	ضربه متقابل زدن
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited	بدون تلافی یا عمل متقابل
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
queen's pawn counter gambit	گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
countermine	با دسیسه متقابل خنثی کردن
end centered unit cell	سلول واحد دو وجهی متقابل پر
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
staunton defence	دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
subcontrary	مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
simultaneous foul	خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
counteractive	خنثی کننده دارای عمل متقابل
countermeasures	پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
countermeasures	اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
blamenfeld counter gambit	گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit	گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
counterpose	درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com