Dictiornary-Farsi | مته کاری ماوراء صوت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
ultrashort drilling	مته کاری ماوراء صوت


Other Matches

transcutaneal	ماوراء پوستی
transmountain	ماوراء کوهستانی
transcutaneous	ماوراء پوستی
supernatural	ماوراء طبیعی
ultrafiche	ماوراء فیش
aerospace	فضای ماوراء جو
transmontane	ماوراء کوهستانی
numinous	ماوراء الطبیعه
ultraviolet	ماوراء بنفش
hypersonic	ماوراء الصوت
overseas	ماوراء بحار
supersonic	ماوراء صوت
pellucid	حائل ماوراء
ultrasonic	ماوراء صوت
ultrasonics	ماوراء صوت
supersensible	ماوراء محسوسات
ultraviolet light	نور ماوراء بنفش
beyond	انطرف ماوراء دورتر
ultrahigh frequency	بسامد ماوراء زیاد
ultra violet radiation	تشعشع ماوراء بنفش
extraterrestrial radiation	تابشهای ماوراء زمینی
semiopaque	کمی حاجب ماوراء
transcendentalism	فلسفه ماوراء الطبیعه
transduction	عبور از ماوراء چیزی
supernaturalism	فلسفه ماوراء طبیعه
meta metalanguage	ماوراء فوق زبان
violet ray	اشعهء ماوراء بنفش
transfinite	ماوراء اعداد محدود
supersensible	ماوراء عالم حواس
metaphysician	دانشمند علوم ماوراء طبیعی
metaphisical	مربوط به علم ماوراء طبیعت
metaphysics	مبحث علوم ماوراء طبیعی
usli	مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
ultra large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous	هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
tramontane	واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
diathermic	هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
ultraviolet ray	اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
transmarine	واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
metaphysical	وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
slsi	Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
dosimeter	وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
aluminum paste	تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
eprom	PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
hyper-	پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper	پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
actinism	خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid	غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
ldl	یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
hypofunction	کم کاری
curry powders	کاری
parget	گچ کاری
malfunctioned	کژ کاری
curry powder	کاری
malfunctions	کژ کاری
curry	کاری
malfunction	کژ کاری
impotency	کاری
plasterwork	گچ کاری
intent on doing anything	کاری
curries	کاری
electroplating	اب کاری
plastering	گچ کاری
flower piece	گل کاری
currie	کاری
inaction	بی کاری
effective	کاری
active	کاری
feckful	کاری
slobbery	تف کاری
impotence	کاری
under employment	کم کاری
work year	سال کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
work area	ناحیه کاری
sew	سوزن کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
ingraving	کنده کاری
insagacity	ندانم کاری
working set	مجموعه کاری
lattice work	شبکه کاری
malefaction	تبه کاری
cloisonne	مینا کاری
cladding	پوشش کاری
cladding	روکش کاری
bas-relief	برجسته کاری
galvanization	رویینه کاری
lighterage	دوبه کاری
wood carving	منبت کاری
lead work	سرب کاری
insulation	عایق کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
lay off	فصل کم کاری
latticing	شبکه کاری
cementation	سیمان کاری
illumination	تذهیب کاری
illuminations	تذهیب کاری
hammering	چکش کاری
extruding	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
extruded	چکش کاری
latticework	شبکه کاری
extrude	چکش کاری
metalwork	فلز کاری
in return	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
burnishing	پرداخت کاری
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
plating	روکش کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
workgroup	گروه کاری
frustrating	بدل کاری
brocade	زری کاری
workbench	محیط کاری
energetic	جدی کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrates	بدل کاری
frustrate	بدل کاری
in return	در تلافی [کاری]
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
in return	به جای [کاری]
burnishing	صیقل کاری
plumbing	سرب کاری
chromium plating	اب کرم کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
misconduct	خلاف کاری
discreetnss	احتیاط کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
discreetness	احتیاط کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
decorations	زینت کاری
acting	فعال کاری
prepared	آمادهانجام کاری
squalor	کثافت کاری
To follow up (trace) something.	پی کاری را گرفتن
dry farm	دیم کاری
drilling work	مته کاری
mining	معدن کاری
decoration	زینت کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
anaplasty	پیوند کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
contouring operation	فرم کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
conservativeness	محافظه کاری
calk	بتونه کاری
compulsiveness	مکرر کاری
canniness	ملاحظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
come to <idiom>	شروع کاری
brickworks	سفت کاری
brick work	اجر کاری
d. touch	نازک کاری
argentation	نقره کاری
cutting off	برش کاری
crypianalysis	پنهان کاری
blindage	صیقل کاری
counterattack	بدل کاری
boo boo	اشتباه کاری
cotton plantation	پنبه کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
brick work	سفت کاری
cementation	سمنت کاری
working storage	حافظه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
welding	جوش کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
lubrication	روغن کاری
graving	کنده کاری
brushwork	قلممو کاری
drilling	مته کاری
glyptics	کنده کاری
you are welcome	کاری نکردم
hole punching	منگنه کاری
workstations	ایستگاه کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
working storage	انباره کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن