Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
hansardize
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
Other Matches
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
be your own worst enemy
<idiom>
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
lend
متوجه کردن
to waken
متوجه کردن
lends
متوجه کردن
point
به سمت متوجه کردن
to point to something
به چیزی متوجه کردن
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice .
کسی را متوجه چیزی کردن
animadvert
اعتراض کردن متوجه شدن
diverted
متوجه کردن معطوف داشتن
diverts
متوجه کردن معطوف داشتن
divert
متوجه کردن معطوف داشتن
count out of the house
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
to hold a meeting
جلسه منعقد کردن
to hold a session
جلسه منعقد کردن
to pull any one's sleeve
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one by the sleeve
کسیرا متوجه سخن خود کردن
he pays his own money
نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit
درباره موضوعی جلسه کردن
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to p off an awkward situation
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
answers
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
answering
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
self compiling compiler
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparlers
مذاکرات
dealings
مذاکرات
goings-on
مذاکرات
progress of negotiations
پیشرفت مذاکرات
negotiation result
پی آمد مذاکرات
negotiation outcome
پی آمد مذاکرات
result of the negotiations
پی آمد مذاکرات
minutes
خلاصه مذاکرات
negotiation
معاوضه مذاکرات
transactions
شرح مذاکرات
negotiations
معاوضه مذاکرات
break down of negotiation
تفکیک مذاکرات
proceedings
شرح مذاکرات
negotiation result
عاقبت مذاکرات
transaction
خلاصه مذاکرات
process of negotiations
روند مذاکرات
result of the negotiations
نتیجه مذاکرات
failure of negotiations
شکست مذاکرات
round of negotiations
دور مذاکرات
negotiator
سرپرست مذاکرات
chief negotiator
سرپرست مذاکرات
negotiation outcome
نتیجه مذاکرات
record
صورت مذاکرات
negotiation outcome
عاقبت مذاکرات
result of the negotiations
عاقبت مذاکرات
negotiation result
حاصل مذاکرات
negotiation outcome
حاصل مذاکرات
result of the negotiations
حاصل مذاکرات
negotiation result
نتیجه مذاکرات
negotiation round
دور مذاکرات
leader of the negotiations
سرپرست مذاکرات
hansard
مذاکرات رسمی
peace negotiation
مذاکرات صلح
cloture
کفایت مذاکرات
proceedings of the parliament
مذاکرات مجلس
peace negotiations
مذاکرات صلح
preliminary negotiations
مذاکرات مقدماتی
proceed with deliberations
شروع مذاکرات
minute
خلاصه مذاکرات
debated
مذاکرات پارلمانی منازعه
debates
مذاکرات پارلمانی منازعه
closure
رای کفایت مذاکرات
closures
رای کفایت مذاکرات
In the course of the discussions.
درطی مذاکرات ومباحثات
parliamentary discussions
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
opening of negotiations
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
proceeding
پیشرفت خلاصه مذاکرات
course of dealing
دوره مذاکرات خرید
debating
مذاکرات پارلمانی منازعه
debate
مذاکرات پارلمانی منازعه
tenty
متوجه
regardful
متوجه
overhanging
متوجه
on ones guard
متوجه
attentive
متوجه
advertent
متوجه
heedful
متوجه
herself
خودش
himself
خودش
itself
خودش
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture
رای به کفایت مذاکرات دادن
quorum
اکثریت لازم برای مذاکرات
directed
متوجه ساختن
direct
متوجه ساختن
directs
متوجه ساختن
lend
متوجه شدن
lends
متوجه شدن
Be carful .
متوجه باش
finical
متوجه جزئیات
tendentious
متمایل متوجه
point
متوجه ساختن
wistful
متوجه ارزومند
particular redemption
متوجه فقره
theocentric
متوجه بخدا
presentient
قبلا متوجه
see-through
متوجه شدن
see through
متوجه شدن
heliotropic
متوجه پرتوافتاب
to his own profit
بفایده خودش
in his own similitude
مانند خودش
in his own similitude
بصورت خودش
in his own hand writing
بخط خودش
on/upon one's head
<idiom>
برای خودش
number one
<idiom>
برای دل خودش
it tells its own tale
از خودش پیداست
in his own name
بخاطر خودش
herself
خود ان زن خودش را
in his own name
به اسم خودش
tamper
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
self centered
متوجه نفس خود
I see now . I got it now . I understand now.
حالافهمیدم ( متوجه شدم )
otherworldly
متوجه دنیای دیگر
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
It dawned on me.
بعدش من متوجه شدم.
he aimed it at me
سخنش متوجه من بود
reentrant
متوجه بسمت داخل
earthbound
متوجه بسوی زمین
He is attentive to his work .
متوجه کارش است
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
باز هم متوجه نشدن
Oh, I see!
آه، الان متوجه شدم!
Now I understand!
حالا متوجه شدم!
It has come to my notice that…
اخیرا"متوجه شده ام که ...
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
I am sorry, I don't understand.
متاسفم، من متوجه نمیشوم.
acroscopic
متوجه به بالا صعودی
session
جلسه
sessions
جلسه
sittings
جلسه
meet
: جلسه
meetings
جلسه
meeting
جلسه
sitting
جلسه
seance
جلسه
meets
: جلسه
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all.
خودش را عقل کل می داند
his hat cover his fanily
خودش است و کلاهش
She pressed the child to her side.
بچه را به خودش چسباند
There he is in the flesh. there he is as large as life.
خودش حی وحاضر است
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head .
خودش را گه کرده است
He is behind it . He is at the bottom of it.
زیر سر خودش است
he pays his own money
پولش را خودش میدهد
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
Hear it in his own words.
از زبان خودش بشنوید
his own car
[car of his own]
خودروی خودش
[مرد]
It is her all right.
خود خودش است
closures
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
I am concentrating on my studies .
افکارم متوجه مطالعاتم است
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
falloff
متوجه بودن منحرف شدن
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers overhang us
خطرهای بزرگی متوجه ما است
Be carful of your health .
متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
order of the day
دستور جلسه
chairpersons
رئیس جلسه
chairmen
رئیس جلسه
chairperson
رئیس جلسه
meetings
انجمن جلسه
in the meeting of d may
در جلسه سوم می
reunions
تجدید جلسه
chairman
رئیس جلسه
reunion
تجدید جلسه
nonresident
غیرحاضر در جلسه
general meeting
جلسه عمومی
minute
صورت جلسه
agenda
دستور جلسه
public session
جلسه علنی
minutes
صورت جلسه
special session
جلسه مخصوص
agendas
دستور جلسه
meeting
انجمن جلسه
court session
جلسه دادگاه
The letter is in his own handwriting .
نامه بخط خودش است
He fabcies himself as a writer (author).
به خیال خودش نویسنده است
She is the center of attraction .
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
all his g.are swans
غازهای خودش همه غوهستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com