Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English
Persian
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
Other Matches
stops
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
statements
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
cancellation
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
exit
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exits
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
halted
فرآیند را متوقف میکند.
halt
فرآیند را متوقف میکند.
halts
فرآیند را متوقف میکند.
stop
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stops
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
cycled
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
real time
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
modes
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
final process
دستور اجرای حکم
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
tabulation
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
cpu
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
softest
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
executed
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
executes
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
fetched
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
fetches
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetch
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
step
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
stepping
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
quick format
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
backgrounds
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
dynamic
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
separator
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
halts
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
one for one
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
halts
متوقف کردن
halted
متوقف کردن
put under the ban
متوقف کردن
halt
متوقف کردن
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
to bring traffic to a standstill
ترافیک را متوقف کردن
stop
متوقف کردن ایستگاه
stopping the work
متوقف کردن کار
gravel
شن دار متوقف کردن
stopped
متوقف کردن ایستگاه
stopping
متوقف کردن ایستگاه
stops
متوقف کردن ایستگاه
checks
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
call it quits
<idiom>
متوقف کردن تمام کار
checked
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
pull over
<idiom>
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
end
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
tie up
<idiom>
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
ended
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to suspend payment
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
phaseout
تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
fielding
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
ends
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
aborted
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborting
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stall
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
appel
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
search
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
maintenance
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
searches
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
lay to rest
<idiom>
رها کردن ،متوقف کردن
deallocate
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
skipped
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifiers
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statements
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statement
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skip
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetch
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
discrimination instruction
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
finish
کامل کردن
round
کامل کردن
roundest
کامل کردن
finishes
کامل کردن
complementing
کامل کردن
totalize
کامل کردن
complement
کامل کردن
matures
کامل کردن
mature
کامل کردن
complemented
کامل کردن
complements
کامل کردن
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
overhaul
اوراق کردن کامل
to pay home
تلافی کامل کردن
overhauled
اوراق کردن کامل
overhauling
اوراق کردن کامل
to rest up
استراحت کامل کردن
rest up
استراحت کامل کردن
overhauls
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
استفاده کامل کردن
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
bleach
سفید کردن شستن کامل
bleached
سفید کردن شستن کامل
bleaches
سفید کردن شستن کامل
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
completing
کامل کردن انجام دادن
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
complete
کامل کردن انجام دادن
to post up
مطلع کردن کامل دادن به
completes
کامل کردن انجام دادن
completed
کامل کردن انجام دادن
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com