English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English Persian
spinsterish مثل دختر ترشیده
Other Matches
interwed در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousins پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
reechy ترشیده
overripe ترشیده
rancid ترشیده
ranks ترشیده
ranked ترشیده
rank ترشیده
foxy حنایی ترشیده
foxiest حنایی ترشیده
foxier حنایی ترشیده
slut دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts دختر بی شرم دختر پیشخدمت
smell sour بوی ترشیده دادن
it smells sour بوی ترشیده میدهد
girls دختر
she ان دختر یا زن
wench دختر
lass دختر
phoebe دختر گا
girlie دختر
lasses دختر
girl دختر
sissified دختر
fille دختر
girly دختر
daughtren دختر
grand daughter دختر دختر
daughters دختر
maid دختر
maids دختر
daughter دختر
wenches دختر
granddaughter دختر دختر
granddaughters دختر دختر
quean دختر
gamine دختر کوچه
gamine دختر ولگرد
ingenue دختر ساده
god daughter دختر تعمیدی
goddauhgter دختر تعمیدی
hoyden ar hoi دختر بی شرم
grand son پسر دختر
hoyden ar hoi دختر گستاخ
hoyden دختر گستاخ
inheritress زن یا دختر ارث بر
whose d. is she? او دختر کیست
age of consent سن قانونی دختر
first cousin دختر عمو
first cousin دختر خاله
first cousin دختر عمه
first cousin دختر دایی
first cousins دختر عمو
first cousins دختر خاله
first cousins دختر دایی
girl scout پیشاهنگ دختر
girl scouts پیشاهنگ دختر
girlfriends دوست دختر
trull دختر جوان
schoolgirl دختر مدرسه
inheritrix زن یا دختر ارث بر
lass n دختر بچه
minx دختر گستاخ
first cousins دختر عمه
nurse maid دختر پرستار
proserpina دختر زاوش
proserpine دختر زاوش
teeny-boppers دختر بچه
teeny-bopper دختر بچه
schoolgirls دختر مدرسه
girlfriend دوست دختر
granddaughter دختر پسر
granddaughters دختر پسر
girl guide دختر پیشاهنگ
belle دختر خوشگل
belles دختر خوشگل
wench دختر دهقان
hussies دختر جسور
wenches دختر دهقان
grandsons پسر دختر
grandson پسر دختر
nursemaid دختر پرستار
nursemaids دختر پرستار
hussies دختر گستاخ
hussy دختر گستاخ
hussy دختر جسور
tomboy دختر پسروار
tomboys دختر پسروار
stepdaughter دختر خوانده
stepdaughters دختر خوانده
balletgirl دختر رقصنده
bobby socker دختر نابالغ
bobby soxer دختر نابالغ
colleen دختر موخرمایی
colleen دختر بور
cowgirl دختر گاوچران
czarevna دختر تزار
demoiselle دختر خانم
maidens دختر باکره
maiden دختر باکره
periwinkle گل تلفونی دختر
periwinkles گل تلفونی دختر
goddaughter دختر خواندهی روحانی
She is a pretty of it . دختر قشنگی؟ است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. دختر خودرأیی است
niece دختر برادر یا خواهر
goddaughters دختر خواندهی روحانی
nymphet دختر کوچک و زیبا
filly دختر شوخ و جوان
pinup تصویر دختر زیبا
old maids دختر خانه مانده
grisette دختر کارگر فرانسوی
girly دختر وار دخترانه
gamine دختر هوس باز
old maid دختر خانه مانده
besom دختر گستاخ وجسور
alumna دختر یا زن فارغ التحصیل
spinsters دختر خانه مانده
spinster دختر خانه مانده
fillies دختر شوخ و جوان
milkmaids دختر شیر دوش
milkmaid دختر شیر دوش
senorita دوشیزه دختر خانم
nieces دختر برادر یا خواهر
townswoman دختر شهری فاحشه
who is this girl ? این دختر کیست
princess of the blood دختر یا نوه پادشاه
girlie دختر وار دخترانه
cissies دختر مردیا بچه زن صفت
sissy دختر مردیا بچه زن صفت
kitty دختر جوان زن سبک و جلف
kitties دختر جوان زن سبک و جلف
sissies دختر مردیا بچه زن صفت
wench فاحشه دختر بازی کردن
wenches فاحشه دختر بازی کردن
jade دختر لاسی پشم سبز
She is svelt . she has a small waist . دختر کمر باریکی است
She is a good – looker . دختر خوش قیافه ای است
She bore him a daughter. برایش یک دختر آورد (زائید)
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
her next was a girl بچه دومش دختر بود
statutory rape هتک ناموس دختر نابالغ
She is very sweet . She is a pet . دختر خیلی نازی است
step daughter دختر اندر دخترزن یا شوهر
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
The blow made me giddy young girl . دختر گیج وسر بهوایی است
electra complex حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
paranymph دختر ملازم عروس به خانه داماد
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
Will you go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
girl scout عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
femme-fleur [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
gals واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
How about going out together? نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
brownie دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
missy دختر خانم خانم
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com