Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English
Persian
get
مجاب کردن ساختن
gets
مجاب کردن ساختن
getting
مجاب کردن ساختن
Other Matches
confute
مجاب کردن
persuade
مجاب کردن
argue
مجاب کردن
assures
بیمه کردن مجاب کردن
assure
بیمه کردن مجاب کردن
assuring
بیمه کردن مجاب کردن
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
persuasive
مجاب کننده
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
To bear (put up) with somebody.
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
engineered
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer
اداره کردن طرح کردن و ساختن
to lay it on thick
نصب کردن ساختن
to manufacture
[into]
ساختن
[درست کردن]
[به]
work up
ترکیب کردن ساختن
assimilates
تلفیق کردن همانند ساختن
indicates
نمایان ساختن اشاره کردن بر
violate
بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilated
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate
تلفیق کردن همانند ساختن
indicate
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated
نمایان ساختن اشاره کردن بر
assimilates
هم جنس کردن شبیه ساختن
violated
بی حرمت ساختن مختل کردن
fructify
برومند کردن بارور ساختن
violates
بی حرمت ساختن مختل کردن
detect
کشف کردن نمایان ساختن
serialising
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize
نوبتی کردن پیاپی ساختن
incapacitates
ناتوان ساختن محجور کردن
serializes
نوبتی کردن پیاپی ساختن
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
incapacitated
ناتوان ساختن محجور کردن
serializing
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises
محلی کردن موضعی ساختن
localising
محلی کردن موضعی ساختن
assimilating
تلفیق کردن همانند ساختن
serialises
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating
هم جنس کردن شبیه ساختن
detected
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
کشف کردن نمایان ساختن
detects
کشف کردن نمایان ساختن
reproducing
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce
چاپ کردن دوباره ساختن
highlighting
روشن ساختن مشخص کردن
incapacitating
ناتوان ساختن محجور کردن
localize
محلی کردن موضعی ساختن
provides
میسر ساختن تامین کردن
inculcates
جایگیر ساختن تلقین کردن
internalises
باطنی ساختن داخلی کردن
fraternizes
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
برادری کردن متفق ساختن
fraternising
برادری کردن متفق ساختن
fraternises
برادری کردن متفق ساختن
fraternised
برادری کردن متفق ساختن
inculcating
جایگیر ساختن تلقین کردن
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
internalised
باطنی ساختن داخلی کردن
discompose
مضطرب ساختن پریشان کردن
internalising
باطنی ساختن داخلی کردن
admires
متحیر کردن متعجب ساختن
admired
متحیر کردن متعجب ساختن
provide
میسر ساختن تامین کردن
to cotton together
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton with each other
باهم ساختن یارفاقت کردن
inculcate
جایگیر ساختن تلقین کردن
internalizing
باطنی ساختن داخلی کردن
inculcated
جایگیر ساختن تلقین کردن
internalizes
باطنی ساختن داخلی کردن
internalized
باطنی ساختن داخلی کردن
internalize
باطنی ساختن داخلی کردن
to bear with a person
باکسی ساختن یاسازش کردن
tepefy
ولرم کردن ملول ساختن
emboss
مزین کردن پرجلوه ساختن
illuminating
درخشان ساختن زرنما کردن
agonise
معذب ساختن متاثر کردن
frank
باطل کردن مصون ساختن
spellbind
مجذوب کردن مفتون ساختن
franked
باطل کردن مصون ساختن
franker
باطل کردن مصون ساختن
frankest
باطل کردن مصون ساختن
franking
باطل کردن مصون ساختن
franks
باطل کردن مصون ساختن
trump up
<idiom>
ساختن ،درمغز اختراع کردن
prepare
مهیا ساختن مجهز کردن
prepares
مهیا ساختن مجهز کردن
entomb
دفن کردن مقبره ساختن
entombed
دفن کردن مقبره ساختن
entombing
دفن کردن مقبره ساختن
entombs
دفن کردن مقبره ساختن
fraternizing
برادری کردن متفق ساختن
surprize
متعجب ساختن غافلگیر کردن
illuminate
درخشان ساختن زرنما کردن
to hammer out
ساختن بکوشش درست کردن
illuminates
درخشان ساختن زرنما کردن
preparing
مهیا ساختن مجهز کردن
avouch
تضمین کردن مستقر ساختن
assimilate
هم جنس کردن شبیه ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
obliges
وادار کردن مرهون ساختن
surprises
متعجب ساختن غافلگیر کردن
destroying
ویران کردن نابود ساختن
surprise
متعجب ساختن غافلگیر کردن
improvise
انا ساختن تعبیه کردن
attract
جذب کردن مجذوب ساختن
proscribe
ممنوع ساختن تحریم کردن
oblige
وادار کردن مرهون ساختن
pt down
هرز اب ساختن منکوب کردن
proscribed
ممنوع ساختن تحریم کردن
please
خشنود ساختن کیف کردن
retards
کند ساختن معوق کردن
attracts
جذب کردن مجذوب ساختن
attracting
جذب کردن مجذوب ساختن
attracted
جذب کردن مجذوب ساختن
retarding
کند ساختن معوق کردن
destroys
ویران کردن نابود ساختن
proscribing
ممنوع ساختن تحریم کردن
retard
کند ساختن معوق کردن
proscribes
ممنوع ساختن تحریم کردن
subdue
مقهور ساختن رام کردن
improvises
انا ساختن تعبیه کردن
improvising
انا ساختن تعبیه کردن
perpetuates
دائمی کردن جاودانی ساختن
obliged
وادار کردن مرهون ساختن
perpetuate
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated
دائمی کردن جاودانی ساختن
destroy
ویران کردن نابود ساختن
pleases
خشنود ساختن کیف کردن
lanes
کوچه ساختن منشعب کردن
subduing
مقهور ساختن رام کردن
lane
کوچه ساختن منشعب کردن
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
tumify
اماس کردن متورم ساختن
incapacitate
ناتوان ساختن محجور کردن
subdues
مقهور ساختن رام کردن
freezes
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
mirrors
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locating
مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locates
مستقر ساختن مکان یابی کردن
enables
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
located
مستقر ساختن مکان یابی کردن
recesses
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
engrave
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enable
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recess
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freeze
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabled
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locate
مستقر ساختن مکان یابی کردن
mirrored
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
illume
منور کردن روشن فکر ساختن
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatising
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualised
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
fulcrum
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
visualising
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
visualize
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
size
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
outlaws
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
concrete
: سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
beading machine
ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
wetting
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com