Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
ultra large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
Other Matches
usli
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
very large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
lsi
Integration Scale Large مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
medium scale intergration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale integration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
small scale integration
مجتمع سازی در مقیاس کوچک
msi
مجتمع سازی در مقیاس متوسط Integration Scale edium
slsi
Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
integration
مجتمع سازی
large scale
مقیاس بزرگ
large-scale
در مقیاس بزرگ
large-scale
مقیاس بزرگ
on a grand scale
<adv.>
در مقیاس بزرگ
large scale
در مقیاس بزرگ
large scale map
نقشه مقیاس بزرگ
cadastral map
نقشه مقیاس بزرگ
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
grand division
مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
scaling
مقیاس سازی
opto electronics
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
wafer scale integration
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
ssi
Integartion Scale Small مجمتع سازی در مقیاس کوچک
magnifcation
بزرگ سازی
magnifications
بزرگ سازی درشت نمایی
magnification
بزرگ سازی درشت نمایی
barleycorn
مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
centigrade temperature scale
مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
scale factor
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
pellucid
حائل ماوراء
ultrasonic
ماوراء صوت
transmountain
ماوراء کوهستانی
supersonic
ماوراء صوت
transmontane
ماوراء کوهستانی
numinous
ماوراء الطبیعه
supersensible
ماوراء محسوسات
transcutaneal
ماوراء پوستی
ultrafiche
ماوراء فیش
ultrasonics
ماوراء صوت
supernatural
ماوراء طبیعی
ultraviolet
ماوراء بنفش
aerospace
فضای ماوراء جو
overseas
ماوراء بحار
transcutaneous
ماوراء پوستی
hypersonic
ماوراء الصوت
integrate circuit transistor
ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
ultrahigh frequency
بسامد ماوراء زیاد
ultra violet radiation
تشعشع ماوراء بنفش
meta metalanguage
ماوراء فوق زبان
supersensible
ماوراء عالم حواس
extraterrestrial radiation
تابشهای ماوراء زمینی
beyond
انطرف ماوراء دورتر
supernaturalism
فلسفه ماوراء طبیعه
semiopaque
کمی حاجب ماوراء
transcendentalism
فلسفه ماوراء الطبیعه
violet ray
اشعهء ماوراء بنفش
ultraviolet light
نور ماوراء بنفش
transfinite
ماوراء اعداد محدود
transduction
عبور از ماوراء چیزی
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
metaphysician
دانشمند علوم ماوراء طبیعی
metaphisical
مربوط به علم ماوراء طبیعت
metaphysics
مبحث علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling
مته کاری ماوراء صوت
ultraviolet ray
اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
tramontane
واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
diathermic
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
diathermanous
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
metaphysical
وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
transmarine
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
dosimeter
وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
aluminum paste
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
complex
مجتمع
complexes
مجتمع
colony
مجتمع
colonies
مجتمع
cell assembly
مجتمع یاختهای
integrates
مجتمع کردن
integrated program
برنامه مجتمع
tail clusters
ابگیرهای مجتمع
integrate system
سیستم مجتمع
regroup
مجتمع شدن
integrate resistor
مقاومت مجتمع
regrouped
مجتمع شدن
integrate
مجتمع کردن
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
integrated circuit
مدار مجتمع IC
regrouping
مجتمع شدن
i.c.
مدار مجتمع
integrate electronics
الکترونیک مجتمع
assembles
مجتمع کردن
hardware
مدارهای مجتمع
integrate circuit
مدار مجتمع
assembled
مجتمع کردن
assemble
مجتمع کردن
biocinosis
مجتمع زیستی
integrated circuit
مدار مجتمع
regroups
مجتمع شدن
port complex
مجتمع بندری
integrating
مجتمع کردن
hyper-
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
eprom
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
monolithic integrated circuit
مدار مجتمع یکپارچه
medium scale integration
مدار مجتمع با دو قطعه
idp
پردازش داده مجتمع
integrate transmission system
سیستم انتقال مجتمع
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
join up
مجتمع کردن هواپیماها
integrated software
نرم افزار مجتمع
integrated data processing
پردازش داده مجتمع
integrate magnetic circuit
مدار مغناطیسی مجتمع
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
integrate semiconductor circuit
مدار نیمه هادی مجتمع
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
microcontroller
مدار مجتمع که حاوی CPU
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid
غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
parallels
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallel
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
speech
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
integrated accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
speeches
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
parallelling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
ldl
یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
generation
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
base complex
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
generations
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
measure
مقیاس
scaling
مقیاس
indicator
مقیاس
criterion
مقیاس
k scale
مقیاس ک
metres
مقیاس
metre
مقیاس
meters
مقیاس
t scale
مقیاس T
full-size
بخ مقیاس یک به یک
scale
مقیاس
f scale
مقیاس اف
z scale
مقیاس " زی "
nominal scale
مقیاس
meter
مقیاس
full size
بخ مقیاس یک به یک
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com