Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
English
Persian
sphinx
مجسمه ابوالهول
sphinxes
مجسمه ابوالهول
Search result with all words
criosphinx
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
Other Matches
sphinges
ابوالهول
statuesque
شبیه مجسمه سبک مجسمه
statues
مجسمه
sculptor work
مجسمه
statue
مجسمه
image
مجسمه
images
مجسمه
image
مجسمه
sculptures
مجسمه سازی
sculpture
مجسمه سازی
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
acropodium
پایهء مجسمه
entablement
سکوی مجسمه
statuary
مجسمه سای
statue of liberty
مجسمه ازادی
sculpturesque
شبیه مجسمه
footpath
پایه مجسمه
mannequins
مجسمه چوبی
footpaths
پایه مجسمه
mannequin
مجسمه چوبی
statuettes
مجسمه کوچک
imagery
شکل و مجسمه
image
مجسمه شکل
antique statue
مجسمه عتیقه
statuette
مجسمه کوچک
images
مجسمه شکل
entablement
صفحه زیر مجسمه
insculp
مجسمه سازی کردن
muscling
در پیکرنگاری و مجسمه سازی
sculptress
مجسمه ساز حجار
socle
پایه ستون یا مجسمه
foliate mask
صورت مجسمه انسان
figurin
مجسمه سفالین رنگی
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
taille
شکل وساخت مجسمه
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
caryatid
ستونی که مجسمه زن باشد
busts
مجسمه نیم تنه
idol
خدای دروغی مجسمه
waxworks
مجسمه سازی ازموم
busted
مجسمه نیم تنه
sculptor
مجسمه ساز حجار
waxwork
مجسمه سازی ازموم
busting
مجسمه نیم تنه
sculptors
مجسمه ساز حجار
plastic
پلاستیک مجسمه سازی
figurine
مجسمه سفالین رنگی
plinth
ازاره پایه مجسمه
pedestals
پایه مجسمه شالوده
figurines
مجسمه سفالین رنگی
bust
مجسمه نیم تنه
pedestal
پایه مجسمه شالوده
plinths
ازاره پایه مجسمه
telamon
ستونی که مجسمه مرد باشد
statuesque
خوش هیکل مجسمه وار
pedestal
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
busting
مجسمه نیم تنه بالاتنه
busts
مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
pedestals
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
sculpturesque
ساخته شده بشکل مجسمه
busted
مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust
مجسمه نیم تنه بالاتنه
caster for pedestal
چرخ پایه
[میز یا مجسمه یا چراغ]
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
acroter
انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
the statue was well niched
مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
corpe
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
corp
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
Liberty
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
abbazzo
مدل ساختمان مدل مجسمه
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
half length
تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com