Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
Other Matches
in such a way as to enable them
به طوری که آنها بتوانند
There they were in all their finery.
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
lapped
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lap
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
lusus natarae
بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
statuesque
شبیه مجسمه سبک مجسمه
lusus naturae
بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
dictionary
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
affected
آمیخته با ناز و تکبر
herb spice blend
آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
coincidence function
پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
telnet
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
manager
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
minimization
کم انگاری
imaginary
انگاری
attachment
تعلق
accru
تعلق
dependency
تعلق
dependencies
تعلق
anthropomorphism
انسان انگاری
laches
سهل انگاری
presupposition
پیش انگاری
imaginary
جزء انگاری
insouciance
سهل انگاری
nihilism
نیست انگاری
cryptomnesia
نو انگاری خاطره
imaginary axis
محور انگاری
imaginary part
جزء انگاری
nonchalance
سهل انگاری
imaginary root
ریشه ی انگاری
negligence
سهل انگاری
presuppositions
پیش انگاری
accrue
تعلق گرفتن
belonging to another
تعلق به غیر
belongingness
تعلق پذیری
intimacy principle
اصل تعلق
accrue
تعلق گرفتن
accrues
تعلق گرفتن
belongs
تعلق داشتن
belonged
تعلق داشتن
incurrence
تعلق گرفتگی
belong
تعلق داشتن
accruing
تعلق گرفتن
theomania
خود خدا انگاری
necromimesis
خود مرده انگاری
contralateral neglect
نادیده انگاری دگرسو
reification
شیئی انگاری مفهومها
sour grapes mechanism
مکانیسم ناچیز انگاری
zoomorphism
حیوان ریخت انگاری
indifference
لاقیدی سهل انگاری
enelicomorphism
بزرگسال انگاری کودک
that right inheres in him
ان حق باو تعلق میگیرد
neghgent
غفلت کار سها انگاری
royalty tonnage
ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
fixation
خیره شدگی تعلق خاطر
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
fixations
خیره شدگی تعلق خاطر
accruing
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accrues
منتج گردیدن تعلق گرفتن
neither fish nor fowl
<idiom>
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
birthright
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
phonendoscope
شنیده میشوند
to greenwash
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
rent
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
talk someone's ear off
<idiom>
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
plastic zone
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
boxes are made of wood
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
single
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
avoirdupois
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
thereupon
<adv.>
در آنجا
natures
طبیعت
subsequently
<adv.>
در آنجا
nature
طبیعت
thereat
<adv.>
در آنجا
statues
مجسمه
statue
مجسمه
physio
طبیعت
physios
طبیعت
sculptor work
مجسمه
temperament
طبیعت
Mother Nature
طبیعت
temperaments
طبیعت
images
مجسمه
image
مجسمه
at that
[at that provocation]
<adv.>
در آنجا
inclination
طبیعت
consequently
<adv.>
در آنجا
consubstantial
هم طبیعت
qualities
طبیعت
image
مجسمه
quality
طبیعت
as a result
<adv.>
در آنجا
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
plasmodium
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
bird's eye perspective
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
lusus naturae
غرابت طبیعت
statue of liberty
مجسمه ازادی
navigated
طبیعت ذات
sculpturesque
شبیه مجسمه
freaks of nature
غرائب طبیعت
navigate
طبیعت ذات
mannequin
مجسمه چوبی
hyperphyscal
مافوق طبیعت
mannequins
مجسمه چوبی
earthiness
طبیعت خاکی
tao
مسیر طبیعت
second nature
طبیعت ثانوی
entablement
سکوی مجسمه
footpath
پایه مجسمه
footpaths
پایه مجسمه
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
navigating
طبیعت ذات
navigates
طبیعت ذات
sculpture
مجسمه سازی
sculptures
مجسمه سازی
statuary
مجسمه سای
gift of nature
نعمت طبیعت
statuettes
مجسمه کوچک
sphinx
مجسمه ابوالهول
contrary to nature
بر خلاف طبیعت
natural endowments
بخششهای طبیعت
animality
طبیعت حیوانی
cycle of water
گردش اب در طبیعت
still life
طبیعت بیجان
lusus natarae
غرابت طبیعت
metaphsical
طبیعت حکمتی
statuette
مجسمه کوچک
sphinxes
مجسمه ابوالهول
hyperphysical
فوق طبیعت
imagery
شکل و مجسمه
gift of nature
هدیه طبیعت
acropodium
پایهء مجسمه
naturalist
طبیعت گرا
naturalist
طبیعت شناس
naturalists
طبیعت گرا
hu man nature
طبیعت انسانی
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
naturalists
طبیعت شناس
landscape architecture
معماری طبیعت
Mother Nature
طبیعت مهربان
image
مجسمه شکل
naturalism
طبیعت گرایی
natures
طبیعت سرشت
naturalism
طبیعت پردازی
antique statue
مجسمه عتیقه
against nature
مخالف طبیعت
As far as I know . So far as I know.
تا آنجا که من می دانم
images
مجسمه شکل
human nature
طبیعت انسان
nature
طبیعت سرشت
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
data link
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
in love - engaged - married
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
back plate
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
reversals
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
ballistic
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
figurine
مجسمه سفالین رنگی
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
figurin
مجسمه سفالین رنگی
naturalistic
مبنی بر طبیعت بازی
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
caryatid
ستونی که مجسمه زن باشد
foliate mask
صورت مجسمه انسان
busts
مجسمه نیم تنه
busting
مجسمه نیم تنه
busted
مجسمه نیم تنه
bust
مجسمه نیم تنه
i a the beauties of nature
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
figurines
مجسمه سفالین رنگی
plinth
ازاره پایه مجسمه
waxworks
مجسمه سازی ازموم
waxwork
مجسمه سازی ازموم
idol
خدای دروغی مجسمه
pedestals
پایه مجسمه شالوده
so far as I'm concerned
تا آنجا که به من مربوط می شود
pedestal
پایه مجسمه شالوده
plastic
پلاستیک مجسمه سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com