English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
Other Matches
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
residual sum of squares مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
page of bonour لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
sum of squares of regression مجموع مربعات رگرسیون مجموع مجذورات رگرسیون
regression sum of squares مجموع مجذورات رگرسیون مجموع مربعات رگرسیون
totalling مجموع
totals مجموع
sums مجموع
sum مجموع
lump مجموع
lumped مجموع
ensemble مجموع
ensembles مجموع
sum total مجموع
summation مجموع
lumps مجموع
totalled مجموع
totaled مجموع
over all مجموع
total مجموع
totaling مجموع
amount مجموع
stated دولتی
states دولتی
state دولتی
stating دولتی
governmental دولتی
state- دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
governmental <adj.> دولتی
sum of squares مجموع مجذورات
totyality جمع مجموع
logic sum مجموع منطقی
sum of products مجموع حاصلضرب
modulo two sum مجموع به پیمانه دو
pentachord مجموع پنج نت
check sum مجموع مقابلهای
checksum مجموع مقابلهای
anecdotage مجموع حکایات
sideways sum مجموع جانبی
rootage مجموع ریشه ها
tercet مجموع سه چیز
triads مجموع سه چیز
triad مجموع سه چیز
iamb وتد مجموع
summated ratings مجموع درجه ها
iambus وتد مجموع
summation مجموع یابی
sum of squares مجموع مربعات
totality تمامیت مجموع
altogether همگی مجموع
government control نظارت دولتی
government control کنترل دولتی
government departments دوایر دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
government officials مامورین دولتی
public servants مامورین دولتی
government owned industries صنایع دولتی
government property مال دولتی
state bank بانک دولتی
state college دانشکده دولتی
civil services خدمات دولتی
civil servant مستخدم دولتی
debenture حواله دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
state university دانشگاه دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
state prison زندان دولتی
state ownership مالکیت دولتی
government regulation مقررات دولتی
government sector بخش دولتی
state- دولتی حالت
public ownership مالکیت دولتی
public monopoly انحصار دولتی
state دولتی حالت
nationalized industries صنایع دولتی
public institutions نهادهای دولتی
public domain خالصه دولتی
public assistance کمکهای دولتی
public service استخدام دولتی
stated دولتی حالت
state enterprise مالکیت دولتی
privates غیر دولتی
private غیر دولتی
stating دولتی حالت
states دولتی حالت
quasi public نیمه دولتی
public ship ناو دولتی
political circles دوایر دولتی
government office اداره دولتی
etatism سوسیالیزم دولتی
public schools مدارس دولتی
the funds وام دولتی
public domain مالکیت دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public ownership خالصه دولتی
public domain خالصه دولتی
civil servants مستخدم دولتی
public sector بخش دولتی
iambic وابسته به وتد مجموع
toted جمع کردن مجموع
mass diagram منحنی مجموع بدهها
aggregate مجموع جمع کردن
aggregates مجموع جمع کردن
imbic دارای وتد مجموع
totes جمع کردن مجموع
toting جمع کردن مجموع
tote جمع کردن مجموع
vocabulary مجموع لغات یک زبان
sewerage مجموع مجرای فاضلاب
cordage مجموع طنابهای کشتی
series مجموع یک دنباله [ریاضی]
sum of squares of residual مجموع مربعات باقیمانده
vocabularies مجموع لغات یک زبان
baronage مجموع بارونها و نجبا
fore and aftring مجموع بادبانهای کشتی
sum of the terms of an infinite sequence مجموع یک دنباله [ریاضی]
total search result مجموع نتیجه جستجو
alpine combined مجموع مسابقههای الپاین
privatizes غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
quasi public company شرکت نیمه دولتی
privatised غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
privatising غیر دولتی کردن
privatizing غیر دولتی کردن
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
privatises غیر دولتی کردن
government bonds اوراق قرضه دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
arms نشان دولتی نیرو
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
state planning برنامه ریزی دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
order in council تصویب نامه دولتی
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
grant کمک دولتی اعانه
granted کمک دولتی اعانه
grants کمک دولتی اعانه
matmen مجموع کشتی گیران و داوران
total deformation مجموع تمام تغییر شکلها
two person zero sum game بازی دو نفره با مجموع صفر
gears مجموع چرخهای دنده دار
gear مجموع چرخهای دنده دار
rigging مجموع طناب و بادبانهای کشتی
geared مجموع چرخهای دنده دار
nordic combined مجموع مسابقات اسکی نوردیک
sewarage زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
security گرو سهام قرضه دولتی
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
ballot رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots رای مخفی مجموع اراء نوشته
pinning combination مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
balloted رای مخفی مجموع اراء نوشته
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
addition عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
additions عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
assoil اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
ice time مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
handing بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com