Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 150 (8 milliseconds)
English	Persian
war	محاربه نزاع
wars	محاربه نزاع
Other Matches
belligerence	محاربه
warfare	محاربه
warless	بی محاربه
resorting	people frighten in inorder arms to محاربه
wane	نزاع
waned	نزاع
strife	نزاع
battling	نزاع
battles	نزاع
battled	نزاع
battle	نزاع
spars	نزاع
wrangle	نزاع
sparred	نزاع
wrangled	نزاع
spar	نزاع
wrangles	نزاع
wrangling	نزاع
wanes	نزاع
waning	نزاع
quarreling	نزاع
quarrels	نزاع
quarreled	نزاع
quarrel	نزاع
tussling	نزاع
tussles	نزاع
tussled	نزاع
tussle	نزاع
quarrelling	نزاع
fussing	نزاع
fusses	نزاع
fussed	نزاع
fuss	نزاع
faction	نزاع
factions	نزاع
jarring	نزاع
quarrelled	نزاع
disputing	نزاع
embroilment	نزاع
scuffling	نزاع
hotwar	نزاع
fighting	نزاع
wars	نزاع
war	نزاع
strifeless	بی نزاع
dispute	نزاع
rows	نزاع
contretemps	نزاع
rowed	نزاع
dustup	نزاع
disputed	نزاع
scuffle	نزاع
dissension	نزاع
falling out	نزاع
falling-out	نزاع
row	نزاع
affray	نزاع
disputes	نزاع
brangle	نزاع
scuffled	نزاع
scuffles	نزاع
embroils	به نزاع انداختن
embroiling	به نزاع انداختن
contentions	مشاجره نزاع
embroiled	به نزاع انداختن
quarrels	نزاع کردن
quarrelling	نزاع کردن
embroil	به نزاع انداختن
fray	نبرد نزاع
fights	نزاع کردن
fight	نزاع کردن
barrator	اهل نزاع
contentiousness	نزاع طلبی
dissentious	نزاع جو موردنزاع
flite	نزاع کردن
to pull caps	نزاع کردن
quarrelsomely	نزاع طلبانه
the root of dispute	مایه نزاع
to fall out	نزاع کردن
contention	مشاجره نزاع
frays	نبرد نزاع
frayed	نبرد نزاع
militancy	نزاع طلبی
jar	نزاع کردن
disputing	نزاع کردن
disputing	منازعه نزاع
disputes	نزاع کردن
wrangle	نزاع کردن
wrangled	نزاع کردن
wrangles	نزاع کردن
wrangling	نزاع کردن
squeal	دعوا نزاع
squealed	دعوا نزاع
disputing	مشاجره نزاع
disputes	منازعه نزاع
jarred	نزاع کردن
jars	نزاع کردن
dispute	مشاجره نزاع
dispute	نزاع کردن
dispute	منازعه نزاع
disputed	مشاجره نزاع
disputed	نزاع کردن
disputed	منازعه نزاع
disputes	مشاجره نزاع
squeals	دعوا نزاع
tussling	نزاع کردن
quarreling	نزاع کردن
quarreled	نزاع کردن
tussles	نزاع کردن
quarrel	نزاع کردن
tussled	نزاع کردن
tussle	نزاع کردن
quarrelled	نزاع کردن
discord	دعوا نزاع
extirpate the source of dispute	قلع ماده نزاع
quarrelsomeness	نزاع طلبی جنگجوئی
they dispute about nothing	درسرهیچ نزاع می کنند
they had words	باهم نزاع کردند
tousle	مچاله کردن نزاع
contested area	منطقه مورد نزاع
brawling	نزاع وجدال کردن
brawled	نزاع وجدال کردن
scrapped	نزاع اوراق کردن
scraps	نزاع اوراق کردن
brawl	نزاع وجدال کردن
scrap	نزاع اوراق کردن
brawls	نزاع وجدال کردن
warfare	نزاع زدو خورد
scrapping	نزاع اوراق کردن
jar	دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred	دعوا و نزاع طنین انداختن
jars	دعوا و نزاع طنین انداختن
To go for each other.	بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
quarelsomeness	نزاع طلبی فتنه جوئی
militants	اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
militant	اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
To come to blows .	دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
battle royal	نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
pacific settlement	تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
wrangling	داد و بیداد [مشاجره] [نزاع] [اصطلاح تحقیر آمیز]
armistise	متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
prize fighting	درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
striving	جدوجهد کردن نزاع کردن
strives	جدوجهد کردن نزاع کردن
striven	جدوجهد کردن نزاع کردن
strived	جدوجهد کردن نزاع کردن
strive	جدوجهد کردن نزاع کردن
hunting design	طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com