English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
Other Matches
use age مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
flops اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
expectant life عمر قانونی پیش بینی شده وسایل
portcall زمان رسیدن وسایل به بندر
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
delivery leadtime زمان تحویل اولین قسمت وسایل
delivery leadtime زمان تحویل اولین پارتی وسایل
transfers زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transferring زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
calculation محاسبه
prediction محاسبه
predictions محاسبه
slide rule خط کش محاسبه
computation محاسبه
slide rules خط کش محاسبه
computing محاسبه
computations محاسبه
analysis محاسبه
unit of account واحد محاسبه
computation نتیجه محاسبه
cam calculation محاسبه کرو
designs طرح و محاسبه
miscalculation محاسبه اشتباه
computations نتیجه محاسبه
nautical slide rule خط کش محاسبه دریایی
miscalculations محاسبه اشتباه
design طرح و محاسبه
uncomputable محاسبه ناپذیر
recalculation تجدید محاسبه
computational اشتباه در محاسبه
calk محاسبه کردن
arithmetic unit واحد محاسبه
account محاسبه نمودن
approximations محاسبه ملایم
compute محاسبه کردن
computes محاسبه کردن
approximation محاسبه ملایم
predicted محاسبه شده
accounting price قیمت محاسبه
computed محاسبه کردن
computable محاسبه پذیر
calculation sheet برگ محاسبه
calculating factor ضریب محاسبه
calculated field فیلد محاسبه
calculating machine ماشین محاسبه
computational مربوط به یک محاسبه
computability قابلیت محاسبه
engineer's scale خط کش محاسبه مهندسی
dyscalculia محاسبه پریشی
double counting محاسبه مضاعف
design load بارمبنای محاسبه
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
ration factor ضریب محاسبه جیره
computation نتیجه شمارش محاسبه
computing سرعت محاسبه یک کامپیوتر
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
computable function تابع محاسبه پذیر
recalculation method روش محاسبه عدد
accountable strength استعداد قابل محاسبه
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
calculated altitude ارتفاع محاسبه شده
tally محاسبه چوب خط زدن
collapse design محاسبه در محیط خمیری
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
tallying محاسبه چوب خط زدن
computations نتیجه شمارش محاسبه
tallies محاسبه چوب خط زدن
tallied محاسبه چوب خط زدن
row wise recalculation محاسبه مجدد سطری
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
miscalculates اشتباه محاسبه کردن
miscalculated اشتباه محاسبه کردن
miscalculate اشتباه محاسبه کردن
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
integral calculus محاسبه انتگرال [ریاضی]
natural recalculation محاسبه مجدد طبیعی
predicted از قبل محاسبه شده
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
computed price قیمت محاسبه شده
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
column wise recalculation محاسبه مجدد ستونی
load adjuster خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
incomputable غیر قابل محاسبه
miscalculating اشتباه محاسبه کردن
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
basis of freight پایه محاسبه هزینه حمل
box مربع روی ورقه محاسبه
boxes مربع روی ورقه محاسبه
long run period دوران محاسبه بلند مدت
computable آنچه قابل محاسبه است
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
computes انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
algorithms محاسبه عددی حساب رقومی
algorithm محاسبه عددی حساب رقومی
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
design for flexture and shear طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
compute انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computed انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
strategically <adv.> طرح ریزی [محاسبه] شده
scaling law ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
interpolations محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolation محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
basket purchase خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
percentile محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
unary operation عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
reboot بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
fittest محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
fit محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
brake mean effective pressure مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
liquidated damages خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
fits محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
leave year سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
unliquidated damages خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
keystroke شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
backwards روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
paralleled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
parallelling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
interference محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
parallel کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallels کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
DX پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
geometry processing فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
heap مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
heaps مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
calculates فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
heaping مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
calculate فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
number cruncher یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com