Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
English
Persian
guard
محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding
محافظت کردن نگهبانی کردن
guards
محافظت کردن نگهبانی کردن
Other Matches
escort
نگهبانی کردن
sentinel
نگهبانی کردن
chaperon
نگهبانی کردن
to stand sentinel
نگهبانی کردن
escorted
نگهبانی کردن
chaperons
نگهبانی کردن
escorting
نگهبانی کردن
chaperone
نگهبانی کردن
sentinels
نگهبانی کردن
escorts
نگهبانی کردن
chaperones
نگهبانی کردن
keeps
اداره کردن محافظت کردن
keep
اداره کردن محافظت کردن
shield
محافظت کردن
shields
محافظت کردن
protect
محافظت کردن
shelters
محافظت کردن
sheltering
محافظت کردن
protects
محافظت کردن
sheltered
محافظت کردن
protecting
محافظت کردن
guards
محافظت کردن
guarding
محافظت کردن
guard
محافظت کردن
shelter
محافظت کردن
look out
نگهبانی کردن موافب بودن
cares
محافظت کردن مراقبت
cared
محافظت کردن مراقبت
care
محافظت کردن مراقبت
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
sentinel
دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinels
دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
trick
نگهبانی
watched
نگهبانی
out post
نگهبانی
protectorship
نگهبانی
watches
نگهبانی
wardenship
نگهبانی
tricked
نگهبانی
watching
نگهبانی
watch
نگهبانی
tricking
نگهبانی
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
watch
پاس نگهبانی
tricked
نوبت نگهبانی
watches
پاس نگهبانی
orderly officen
افسر نگهبانی
watching
پاس نگهبانی
to nount guard
به نگهبانی رفتن
on sentry
مامور نگهبانی
tricking
نوبت نگهبانی
rosters
صورت نگهبانی
watch
نگهبانی دادن
watched
پاس نگهبانی
middle watch
نگهبانی نیمه شب
watched
نگهبانی دادن
watches
نگهبانی دادن
roster
صورت نگهبانی
stand guard
نگهبانی دادن
duty roster
لوحه نگهبانی
guarding
نگهبانی دادن
watchtower
برج نگهبانی
guard
نگهبانی دادن
sentry box
اتاقک نگهبانی
cavalier
سکوی نگهبانی
off duty
خارج از نگهبانی
relieve
تعویض نگهبانی
relieves
تعویض نگهبانی
sentry
قراول نگهبانی
sentries
قراول نگهبانی
second dog watch
نگهبانی دوم
watchtowers
برج نگهبانی
set the watch
تنظیم نگهبانی
guards
نگهبانی دادن
radar quardship
نگهبانی رادار
sentry boxes
اتاقک نگهبانی
trick
نوبت نگهبانی
first dog watch
نگهبانی اول
first watch
نگهبانی شامگاه
watching
نگهبانی دادن
relieving
تعویض نگهبانی
main guard
پست نگهبانی اصلی
off duty
مرخصی راحتی نگهبانی
first dogwatch
نوبت نگهبانی عصر
port watch
پست نگهبانی بندر
watch bill
لوحه نگهبانی ناو
watch and ward
حق نگهبانی روزانه و شبانه
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
protection
محافظت
preservation
محافظت
cares
محافظت
care
محافظت
cared
محافظت
conservation
محافظت
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
watchdog
نگهبانی دادن نگهبان بودن
tricking
مدت زمان پست نگهبانی
watchdogs
نگهبانی دادن نگهبان بودن
fixed post system
سیستم پستهای نگهبانی ثابت
trick
مدت زمان پست نگهبانی
tricked
مدت زمان پست نگهبانی
copy protection
محافظت از کپی
normal maintenance
محافظت عادی
shelters
محافظت حمایت
sheltered
محافظت حمایت
preservation
محافظت جلوگیری
preserve wood
محافظت چوب
sheltering
محافظت حمایت
stickability
قابلیت محافظت
shelter
محافظت حمایت
thermal protection
محافظت حرارتی
sentry boxes
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry box
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
relief
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
security
محافظت شده یا رمزدار
reserved words
کلمههای محافظت شده
protected storage
حافظه محافظت شده
right of self preservation
حق محافظت از سرحدات خود
protected storage
انباره محافظت شده
scouts
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scout
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
point duty
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
protective
زره حفافتی محافظت کننده
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
breaker
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com