English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
input limiter محدود کننده ورودی
Other Matches
limited access road راه با ورودی محدود
controlled access road راه با ورودی محدود
i/o bound محدود به ورودی خروجی
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
limiter محدود کننده
restrictive محدود کننده
limitative محدود کننده
determinative محدود کننده صفت
double limiter محدود کننده مضاعف
diode limiter محدود کننده دیودی
current limiter محدود کننده جریان
voltage limiter محدود کننده ولتاژ
limiting factor عامل محدود کننده
clamper مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
delimiting تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimited تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
cpu پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
input amplifier تقویت کننده ورودی
input output controller کنترل کننده ورودی- خروجی
inlet guide vane تیغههای خنک کننده جریان ورودی
enters کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
entered کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
enter کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
return کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
layouts 1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
returned کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returning کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
layout 1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
illmitable محدود نکردنی محدود نشدنی
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
weapons tight جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
carrying وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carry وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carried وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
cascade carry وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
JK flip flop نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
hash الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
list لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
d/a converter مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
dac مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
approach channel کانال ورودی- نهر ورودی
inputted 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adders مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
analog مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chain فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chains فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogue مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
input توان ورودی ورودی
inputted توان ورودی ورودی
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
finite محدود
limit محدود
terminates محدود
terminated محدود
terminate محدود
incomprehensible نا محدود
ambient محدود
moderating محدود
moderates محدود
finte محدود
moderate محدود
limiting محدود
moderated محدود
indeterminable نا محدود
indefinite نا محدود
limited محدود
lock step محدود
incomprehensive محدود
limited access محدود
limitary محدود
stint محدود کردن
catathymic amnesia یادزدودگی محدود
restricting محدود کردن
straightlaced محدود درفشار
restrictive محدود سازنده
limited edition فرآوردهی محدود
limited editions کالای محدود
circumscribed amnesia یادزدودگی محدود
confined equifer سفره محدود
limiting speed سرعت محدود
restrict محدود کردن
limiting size اندازه محدود
restrainable محدود ساختنی
limited editions فرآوردهی محدود
straiten محدود کردن
limited edition چاپ محدود
set out محدود کردن
sex limited محدود به جنس
limited divorce طلاق محدود
limited power اختیارات محدود
limited integrator انتگرال محدود
qualify محدود کردن
trammel محدود ساختن
limited objective هدف محدود
confined محدود شده
unbound غیر محدود
restricts محدود کردن
stints محدود کردن
limited edition کالای محدود
qualifies محدود کردن
finite integral انتگرال محدود
finite population جامعه محدود
finitely بطور محدود
containment محدود کردن
narrow market بازار محدود
bound مرز محدود
abound محدود کردن
infinite نا محدود بی اندازه
inter play حرکت محدود
restricted محدود الاستعمال
parochial ناحیهای محدود
limit محدود کردن
copyrighted محدود به حق کپی
delimitate محدود کردن
delimitation محدود ساختن
de escalation محدود سازی
limited denied war جنگ محدود
containment محدود نگاهداشتن
qualified مقید محدود
qualificatory محدود سازنده
qualified property مالکیت محدود
contracted مختصر محدود
abounds محدود کردن
limited editions چاپ محدود
peg down محدود کردن
restriction محدود کردن
abounding محدود کردن
bottomless غیر محدود
controlled war جنگ محدود
abounded محدود کردن
restrictions محدود کردن
straitlaced محدود درفشار
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
limited war جنگ محدود وموضعی
limitary دارای قدرت محدود
airspace restricted area منطقه پرواز محدود
restrictions یک چیز محدود شده
restriction یک چیز محدود شده
stenophagous غذای محدود خوار
illimitable نامحدود محدود نشدنی
incomprehensively بطور غیرجامع یا محدود
man شبکه با گسترده محدود
sinedie تاتاریخ غیر محدود
limited denied war جنگ ناخواسته محدود
one idead دارای فکر محدود
corporations شرکت بامسئولیت محدود
your vocabulary is limited شما محدود است
compass محدود کردن فهمیدن
narrow محدود باریک کردن
mans شبکه با گسترده محدود
rectilineal محدود بخطوط راست
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
narrowest محدود باریک کردن
autonomy استقلال محلی محدود
restricted area منطقه اتش محدود
narrower محدود باریک کردن
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com