Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
voltage limiter
محدود کننده ولتاژ
Other Matches
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
limitative
محدود کننده
limiter
محدود کننده
restrictive
محدود کننده
input limiter
محدود کننده ورودی
current limiter
محدود کننده جریان
diode limiter
محدود کننده دیودی
limiting factor
عامل محدود کننده
double limiter
محدود کننده مضاعف
determinative
محدود کننده صفت
voltage doubler
دو برابر کننده ولتاژ
inductor voltage
ولتاژ تحریک کننده
voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ
deflecting voltage
ولتاژ منحرف کننده
voltage amplifier
تقویت کننده ولتاژ
carbon pile voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ زغالی
line drop compensator
تنظیم کننده یا رگولاتور ولتاژ
induction regulator
تنظیم کننده ولتاژ القائی
mains voltage stabilizer
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
delimiting
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimited
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
fault voltage circuit breaker
کلید قطع کننده ولتاژ عیب
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
transmissions
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar
که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmission
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance
موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
weapons tight
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
positive
سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
indeterminable
نا محدود
limiting
محدود
limited access
محدود
finte
محدود
terminated
محدود
limit
محدود
incomprehensible
نا محدود
terminate
محدود
incomprehensive
محدود
terminates
محدود
finite
محدود
limited
محدود
moderated
محدود
moderate
محدود
indefinite
نا محدود
limitary
محدود
lock step
محدود
moderating
محدود
ambient
محدود
moderates
محدود
sex limited
محدود به جنس
limited edition
چاپ محدود
restrainable
محدود ساختنی
limited edition
کالای محدود
limited power
اختیارات محدود
limited objective
هدف محدود
limited divorce
طلاق محدود
restricted
محدود الاستعمال
restriction
محدود کردن
confined equifer
سفره محدود
controlled war
جنگ محدود
limited integrator
انتگرال محدود
qualified
مقید محدود
limited denied war
جنگ محدود
abound
محدود کردن
finite integral
انتگرال محدود
containment
محدود کردن
limited edition
فرآوردهی محدود
limited editions
چاپ محدود
containment
محدود نگاهداشتن
limited editions
کالای محدود
set out
محدود کردن
abounded
محدود کردن
abounding
محدود کردن
limiting speed
سرعت محدود
copyrighted
محدود به حق کپی
restrictions
محدود کردن
finitely
بطور محدود
qualifies
محدود کردن
finite population
جامعه محدود
abounds
محدود کردن
limited editions
فرآوردهی محدود
narrow market
بازار محدود
de escalation
محدود سازی
contracted
مختصر محدود
qualified property
مالکیت محدود
restrictive
محدود سازنده
qualificatory
محدود سازنده
unbound
غیر محدود
confined
محدود شده
stints
محدود کردن
bottomless
غیر محدود
restrict
محدود کردن
inter play
حرکت محدود
delimitate
محدود کردن
delimitation
محدود ساختن
straiten
محدود کردن
bound
مرز محدود
straightlaced
محدود درفشار
restricting
محدود کردن
limiting size
اندازه محدود
restricts
محدود کردن
peg down
محدود کردن
circumscribed amnesia
یادزدودگی محدود
parochial
ناحیهای محدود
limit
محدود کردن
qualify
محدود کردن
straitlaced
محدود درفشار
trammel
محدود ساختن
stint
محدود کردن
catathymic amnesia
یادزدودگی محدود
infinite
نا محدود بی اندازه
locals
محدود بیک محل
restriction
یک چیز محدود شده
semipermanent
دارای مدت محدود
restricted area
منطقه اتش محدود
restrictions
یک چیز محدود شده
local
محدود بیک محل
mans
شبکه با گسترده محدود
man
شبکه با گسترده محدود
illimitable
نامحدود محدود نشدنی
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
transfinite
خارج ازاعداد محدود
controlled access road
راه با ورودی محدود
limited access road
راه با ورودی محدود
transfinite
ماوراء اعداد محدود
one idead
دارای فکر محدود
limited denied war
جنگ ناخواسته محدود
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
determinate
تعیین شده محدود
narrow
محدود باریک کردن
rectilineal
محدود بخطوط راست
narrowed
محدود باریک کردن
narrower
محدود باریک کردن
finite element method
روش المان محدود
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
narrowest
محدود باریک کردن
autonomy
استقلال محلی محدود
corporation
شرکت بامسئولیت محدود
incomprehensively
بطور غیرجامع یا محدود
airspace restricted area
منطقه پرواز محدود
limitary
دارای قدرت محدود
limited liability company
شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
your vocabulary is limited
شما محدود است
sinedie
تاتاریخ غیر محدود
limited war
جنگ محدود وموضعی
blind bombing zone
منطقه بمباران محدود
i/o bound
محدود به ورودی خروجی
stenophagous
غذای محدود خوار
corporations
شرکت بامسئولیت محدود
narrow mindedly
با فکر محدود متعصبانه
compass
محدود کردن فهمیدن
infintate
منفی و نا محدود ساختن
line voltage
ولتاژ خط
total voltage
ولتاژ کل
potential
ولتاژ
alternating voltage
ولتاژ C.A
voltages
ولتاژ
electric tension
ولتاژ
voltage
ولتاژ
small minded
دارای ذوق واستعداد محدود
run length limited recording
ثبت محدود طول اجرا
narrowed
محدود کردن کوته فکر
metropolitan area network
شبکه گسترده در مسافت محدود.
copyrights
محدود شده با قوانین کپی
impaled
محدود کردن میله کشیدن
impales
محدود کردن میله کشیدن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
narrower
محدود کردن کوته فکر
narrowest
محدود کردن کوته فکر
partial jurisdiction
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
narrow
محدود کردن کوته فکر
territorialization
محدود کردن بیک ناحیه
local
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
limitation clause
شرط محدود کردن مسئوولیت
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
grid current limiting
محدود کردن جریان شبکه
locals
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
copyright
محدود شده با قوانین کپی
open interval
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com