Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (2 milliseconds)
English
Persian
motor drive
محرکه موتوری
Other Matches
automotive
وسیله موتوری موتوری
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
splenius
عضله محرکه
hydro
نیروی محرکه اب
firepower
نیروی محرکه
propellants
نیروی محرکه
propellant
نیروی محرکه
drives
محرکه گیربکس
drive
محرکه گیربکس
driving clutch
کلاج محرکه
driving force
نیروی محرکه
driving power
قدرت محرکه
motivational factors
عوامل محرکه
lineshaft drive
محرکه انتقال
impulse charge
خرج محرکه
group drive
محرکه گروهی
gasoline driven
محرکه بنزینی
propellent
نیروی محرکه
electric drive
محرکه الکتریکی
driving pulley
قرقره محرکه
propulsion
نیروی محرکه
drive shafts
محور محرکه
variable speed drive
محرکه پلهای
drive shaft
محور محرکه
dynamic pressure
فشار محرکه درونی
back voltage
نیروی ضد محرکه الکتریکی
main drive motor
موتور محرکه اصلی
d.c. drive
محرکه جریان دائم
magnetomotive force
نیروی محرکه مغناطیسی
magneto e.m.f.
نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f.
نیروی محرکه القائی
power plant
محرکه وسیله نقلیه
final drive
محرکه محور عقب
diesel driven generation set
دستگاه محرکه دیزلی
powerhouse
مرکز قوه محرکه
rear axle drive
محرکه چرخ عقب
cone pulley drive
محرکه صفحه پلهای
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی
impulse charge
نیروی محرکه اولیه
powerhouses
مرکز قوه محرکه
power plants
محرکه وسیله نقلیه
volts
واحد نیروی محرکه برقی
dynamoelectric
دارای نیروی محرکه برقی
volt
واحد نیروی محرکه برقی
ship influence
عامل محرکه عبور کشتی
dynamically
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
abasia
عدم همکاری عضلات محرکه
locomotive
حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotives
حرکت دهنده نیروی محرکه
hydraulic
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
hydropower
قوه محرکه مولد برق
dynamic
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
power plants
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volt
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
motor scooter
روروک موتوری
motor pool
پارک موتوری
motor unit
یکان موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
motor vessel
کشتی موتوری
motor fule
سوخت موتوری
motorize
موتوری کردن
aerodyne
هواپیمای موتوری
pool
پارک موتوری
motorization
موتوری کردن
motorboats
قایق موتوری
motorbikes
دوچرخهی موتوری
gasboat
قایق موتوری
motorboat engine
قایق موتوری
motorized
یکان موتوری
ferries
قایق موتوری
ferried
قایق موتوری
moped
دوچرخهی موتوری
motorboat
قایق موتوری
push bikes
در برابردوچرخه موتوری
push bike
در برابردوچرخه موتوری
motorcades
کاروان موتوری
motorcade
کاروان موتوری
ferry
قایق موتوری
mopeds
دوچرخهی موتوری
powerboats
قایق موتوری
pools
پارک موتوری
pooled
پارک موتوری
motorbike
دوچرخهی موتوری
powerboat
قایق موتوری
ferrying
قایق موتوری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
pool equipment
وسایل پارک موتوری
diver
راننده قایق موتوری
panel truck
بارکش کوچک موتوری
to start a motor
موتوری را بکار انداختن
powerboating
راندن قایق موتوری
power driven vessel
یگان شناور موتوری
outboarder
راننده قایق موتوری
powerboat racing
مسابقه با قایق موتوری
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
daycruiser
قایق موتوری کوچک
motor transport
حمل و نقل موتوری
speedboat
قایق موتوری سرعت
motor launch
قایق موتوری کرجی
motorboat racing
مسابقه با قایق موتوری
speedboats
قایق موتوری سرعت
parasailing
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
convoy
کاروان دریایی ستون موتوری
convoys
کاروان دریایی ستون موتوری
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
cigarrette
قایق مسابقه بزرگ موتوری
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
kick over
<idiom>
موتوری که شروع به کار میکند
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
outboard motors
موتوری که روی قایق سوارشده
outboard motor
موتوری که روی قایق سوارشده
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
motor-
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
cabin cruisers
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
motor
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motored
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
cabin cruiser
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
motors
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
parakiting
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
radialengine
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
whaleboat
قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
hidden momentum of population growth
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
turbofan
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
drives
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
motor march
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com