English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English Persian
resonating cavity محفظه تشدید
Search result with all words
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
Other Matches
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
resonanse تشدید
contravention تشدید
intensification تشدید
exacerbation تشدید
aggravation تشدید
resonances تشدید
resonance تشدید
exasperation تشدید
accents تاکید تشدید
accenting تاکید تشدید
accented تاکید تشدید
accent تاکید تشدید
intensify تشدید کردن
divine legislation تشدید مجازات
enhancement factor ضریب تشدید
intensifies تشدید کردن
resonance تشدید صدا
intensifying تشدید کردن
resonating تشدید کردن
resonates تشدید کردن
resonated تشدید کردن
impact factor ضریب تشدید
ingravescence افزایش تشدید
resonate تشدید کردن
tenses تشدید یافتن
escalate تشدید کردن
escalated تشدید کردن
escalates تشدید کردن
escalating تشدید کردن
tenser تشدید یافتن
tensed تشدید یافتن
tickler پیچک تشدید
tensest تشدید یافتن
aggravative مایه تشدید
resonant تشدید شده
magnetic resonance تشدید مغناطیسی
resonances تشدید صدا
agravation of punishment تشدید مجازات
tensing تشدید یافتن
intensified تشدید کردن
supercharge دستگاه تشدید
tense تشدید یافتن
aggravation مایه تشدید جرم
exacerbating تشدید کردن برانگیختن
optical resonator تشدید کننده نوری
n.m.r تشدید مغناطیسی هسته
partial enhancement factor ضریب تشدید جزئی
exacerbate تشدید کردن برانگیختن
exacerbated تشدید کردن برانگیختن
exacerbates تشدید کردن برانگیختن
synergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
Electron paramagnetic resonance [EPR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
cynergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
intensified افزایش دادن تشدید کردن
intensify افزایش دادن تشدید کردن
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
envelopes محفظه
envelope محفظه
enclosure محفظه
guard assembly محفظه
chamber محفظه
chambers محفظه
encasement محفظه
cavity محفظه
containers محفظه
housing محفظه
lacuna محفظه
incasement محفظه
container محفظه
cavities محفظه
enclosures محفظه
combustion chamber محفظه احتراق
combustor محفظه احتراق
combustion area محفظه احتراق
potpourris محفظه عطر
circular cell محفظه گرد
starting chamber محفظه استارت
incubator محفظه رشد
shield محفظه سپرشدن
shields محفظه سپرشدن
cases فرف محفظه
mould cavity محفظه قالب
case فرف محفظه
potpourri محفظه عطر
oil pan محفظه کارتر
ootheca محفظه تخم
primer pouch محفظه چاشنی
intake chamber محفظه ورودی
card cage محفظه کارت
system unit محفظه سیستم
air chamber محفظه هوا
pinches پایه محفظه
pinch پایه محفظه
gas chamber محفظه باروت
incubators محفظه رشد
breech محفظه کولاس
computer enclosure محفظه کامپیوتر
breech recess محفظه کولاس
breech ring محفظه کولاس
gas chambers محفظه باروت
to tip something into a container [British E] چیزی را در محفظه ای ریختن
disk unit enclosure محفظه واحد دیسک
floppy disk case محفظه فلاپی دیسک
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
gas port محفظه عبور گاز
carter محفظه میل لنگ
low pressure casing محفظه ی فشار ضعیف
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
hoppers محفظه خوراک دستگاه
gas chambers محفظه اعدام با گاز
chamber furnace کوره محفظه دار
canisters محفظه گلوله افشان
breech chamber محفظه خرج انفجار
canister محفظه گلوله افشان
gas chamber محفظه اعدام با گاز
crankcase محفظه میل لنگ
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
gasholders محفظه نگاهداری گاز
reaction chamber محفظه فعل و انفعال
hopper محفظه خوراک دستگاه
gasholder محفظه نگاهداری گاز
shwa حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
schwa حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
houses قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
crankcase supercharger سوپرشارژر محفظه میل لنگ
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
salted weapon جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
Thermoses قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
vault storage محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
crankcase explusion سرو صدای داخل محفظه لنگ
Thermos قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
cartridges جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
ccd محفظه هایی برای ذخیره داده
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
cartridge جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
flooder غرق کننده محفظه مین زیرابی
panel بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panels بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
toner محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
slaved محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaves محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaving محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conex محفظه حمل بار اطاق بار
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
cards کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com