English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
shield محفظه سپرشدن
shields محفظه سپرشدن
Other Matches
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
incasement محفظه
lacuna محفظه
cavity محفظه
chambers محفظه
guard assembly محفظه
cavities محفظه
envelope محفظه
envelopes محفظه
containers محفظه
enclosure محفظه
container محفظه
chamber محفظه
encasement محفظه
enclosures محفظه
housing محفظه
combustion area محفظه احتراق
mould cavity محفظه قالب
intake chamber محفظه ورودی
potpourris محفظه عطر
incubator محفظه رشد
combustor محفظه احتراق
combustion chamber محفظه احتراق
circular cell محفظه گرد
card cage محفظه کارت
breech ring محفظه کولاس
breech recess محفظه کولاس
breech محفظه کولاس
air chamber محفظه هوا
pinches پایه محفظه
pinch پایه محفظه
incubators محفظه رشد
computer enclosure محفظه کامپیوتر
system unit محفظه سیستم
starting chamber محفظه استارت
case فرف محفظه
cases فرف محفظه
resonating cavity محفظه تشدید
potpourri محفظه عطر
gas chambers محفظه باروت
oil pan محفظه کارتر
ootheca محفظه تخم
primer pouch محفظه چاشنی
gas chamber محفظه باروت
gas chamber محفظه اعدام با گاز
carter محفظه میل لنگ
crankcase محفظه میل لنگ
disk unit enclosure محفظه واحد دیسک
chamber furnace کوره محفظه دار
to tip something into a container [British E] چیزی را در محفظه ای ریختن
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
breech chamber محفظه خرج انفجار
floppy disk case محفظه فلاپی دیسک
gas chambers محفظه اعدام با گاز
gasholders محفظه نگاهداری گاز
gasholder محفظه نگاهداری گاز
reaction chamber محفظه فعل و انفعال
hoppers محفظه خوراک دستگاه
hopper محفظه خوراک دستگاه
gas port محفظه عبور گاز
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
canisters محفظه گلوله افشان
low pressure casing محفظه ی فشار ضعیف
canister محفظه گلوله افشان
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
crankcase supercharger سوپرشارژر محفظه میل لنگ
houses قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
housed قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
Thermoses قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
cartridges جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridge جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
flooder غرق کننده محفظه مین زیرابی
Thermos قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
crankcase explusion سرو صدای داخل محفظه لنگ
vault storage محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
ccd محفظه هایی برای ذخیره داده
panels بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panel بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
toner محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaved محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaves محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaving محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conex محفظه حمل بار اطاق بار
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com