English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (19 milliseconds)
English Persian
site محلی که پایه چیزی باشد
sited محلی که پایه چیزی باشد
sites محلی که پایه چیزی باشد
Other Matches
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
love match عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
chevalglass اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
parmakli لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
map پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
maps پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
screw picket میلهای که سر ان پیچی شکل باشد میلههای پیچ دار پایه سیم خاردار
SMB که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
tripod چیزی که سه پایه داشته
tripods چیزی که سه پایه داشته
content addressable addressing محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
stalking پایه چیزی شبیه ساقه
stalked پایه چیزی شبیه ساقه
stalks پایه چیزی شبیه ساقه
stalk پایه چیزی شبیه ساقه
shakedown [of something] [American English] تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
hypostasis پایه یانگهبان عضو یا چیزی پشتیبان
save all چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
thumbnail هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnails هر چیزی که باندازه ناخن باشد
cessionary کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
contents محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
crutch هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
dag قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
crutches هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
raee show نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
fiefdoms هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdom هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
greige carpet فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
to feel like something احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
ingrowth رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
hereditaments هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
off print چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
localism ایین محلی علاقه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
destinations محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destination محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
hybrid چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
implicit function معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
base width عرض پایه پهنای پایه
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
base piece پایه پایه استقرار
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
domestic محلی
autochthonous محلی
autochthon محلی
sympatry هم محلی
natives محلی
native محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
locals محلی
topical محلی
parochial محلی
local محلی
residential محلی
vernacular محلی
vernaculars محلی
occupation crossing پل محلی
regionally محلی
regional محلی
local line خط محلی
provincial ولایتی محلی
legman خبرنگار محلی
local area network شبکه محلی
regional purchase خرید محلی
local authority انجمن محلی
local procurement خرید محلی
local paper روزنامه محلی
kangoroo court دادگاه محلی
provincial road جاده محلی
patters لهجه محلی
pattering لهجه محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
local variable متغیر محلی
pattered لهجه محلی
patter لهجه محلی
off از محلی بخارج
local purchase خرید محلی
local terminal پایانه محلی
local time زمان محلی
local currency پول محلی
local vertical قائم محلی
local storage انباره محلی
sepoy پاسبان محلی
territorial محلی منطقهای
local terminal ترمینال محلی
local time وقت محلی
costumes لباس محلی
local center مرکز محلی
local road راه محلی
local security تامین محلی
local enquiry بازجویی محلی
localism اصطلاح محلی
local circuit مدار محلی
local echo پژواک محلی
local store ذخیره محلی
dialects زبان محلی
brogue لهجه محلی
local file فایل محلی
civil time ساعت محلی
local loop حلقه محلی
costume لباس محلی
local investigation تحقیق محلی
domestic economy اقتصاد محلی
local intelligence هوش محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
parish council شورای محلی
local group گروه محلی
dialect زبان محلی
local network شبکه محلی
placing در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
place در محلی گذاردن
local national سکنه محلی
local norm هنجار محلی
ordinances مقررات محلی
ordinance مقررات محلی
provincialism محلی اندیشی
homebrew بازیگر محلی
indigenous industries صنایع محلی
homebred بازیگر محلی
brogues لهجه محلی
local mode باب محلی
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
local hour angle زاویه ساعتی محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
grass roots اجتماع محلی منشاء
somewhere یک جایی دریک محلی
square dance رقص محلی امریکا
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
somewheres یک جایی دریک محلی
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
local exchange ردوبدل کننده محلی
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
overwrite بالای محلی نوشتن
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
step out از محلی خارج شدن
local subscriber مشترک تلفنی محلی
decentralising حکومت محلی دادن
locked up در محلی محصور کردن
decentralizes حکومت محلی دادن
local area network شبکه ناحیه محلی
decentralizing حکومت محلی دادن
district call box جعبه خبر محلی
vernacularism استعمال زبان محلی
recorder رئیس دادگاه محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
locals داخلی اخبار محلی
provincialism گویش یا لهجه محلی
local داخلی اخبار محلی
traject از محلی عبور کردن
lock up در محلی محصور کردن
emplace در محلی قرار دادن
decentralize حکومت محلی دادن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
local traffic رفت و امد محلی
references دستیابی به محلی در حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com