English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
Other Matches
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
secure transaction technology سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
S HTTP سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
Laundry / Dry cleaners مغازه لباسشویی و مغازه خشکشویی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
shoplifting دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
market prices قیمتهای بازار
official prices قیمتهای رسمی
whole prices قیمتهای عمده
relative prices قیمتهای نسبی
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
moonlight fliting گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
promotion money دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
wharfage وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
distorted prices قیمتهای تحریف شده
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
leases نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
index of retail prices شاخص قیمتهای خرده فروشی
index of wholesale prices شاخص قیمتهای عمده فروشی
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
value cost contract پیمان بستن با قیمتهای پایه
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
goods کالاها
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
materiel cognizance مدیریت کالاها
shipping ارسال کالاها
complete substitution جانشینی کالاها
subsitute جانشینی کالاها
commodity agreements قرارداد کالاها
dunnage حفاظ کالاها
class of suplies گروه کالاها
class of suplies طبقه کالاها
goods and services کالاها و خدمات
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
packing ماده محافظ کالاها.
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
prestowage plan طرح باربندی کالاها
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
STT نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
quality control کنترل کیفیت مواد و یا کالاها
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
daily movement summary خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
shopper مغازه رو
shops مغازه
shop مغازه
shopped مغازه
shoppers مغازه رو
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
shop lifting دزدی از مغازه ها
tuck shop مغازه قنادی
store مغازه دکان
storing مغازه بزرگ
shopkeepers مغازه دار
shopkeeper مغازه دار
storing مغازه دکان
store مغازه بزرگ
tuck shop مغازه حلویات
d. store مغازه بزرگ
salesclerk فروشنده مغازه
to shut up a shop مغازه ای را بستن
shopwalker راهنمای مغازه
floor walker راهنمای مغازه
shoplifter دزد مغازه
shoplifters دزد مغازه
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
delicatessens مغازه اغذیه فروشی
haberdashery مغازه ملبوس مردانه
shop assistant دستیار مغازه دار
mercery مغازه پارچه فروشی
wineshop مغازه شراب فروشی
bookshop مغازه کتاب فروشی
bookshops مغازه کتاب فروشی
show case قفسه جلو مغازه
delicatessen مغازه اغذیه فروشی
rotisserie مغازه خوراک پزی
stock in trade موجودی کالای مغازه
soda fountain مغازه لیموناد فروشی
soda fountains مغازه لیموناد فروشی
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
five and ten مغازه اجناس ارزان قیمت
shopped مغازه گردی کردن دکه
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
cantina مغازه خواربار یامشروب فروشی
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
burse مغازه یابازار خرید وفروش
shop مغازه گردی کردن دکه
shops مغازه گردی کردن دکه
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
shopworn کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
sales register صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock. اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
middlemen کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
demo قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
middleman کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
demonstration قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
secure encryption payment protocol سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
income velocity of money سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
SEPP سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد
EFTPOS ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
punch کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
payments پرداخت
expenditure پرداخت
finishes پرداخت
finishing پرداخت
trim پرداخت
renderings پرداخت
rendering پرداخت
defrayal پرداخت
remitment پرداخت
furbisher پرداخت گر
outlay پرداخت
settlements پرداخت
burnisher پرداخت گر
bleaching پرداخت
glosser پرداخت گر
settlement پرداخت
finish پرداخت
pays پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com