English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
Other Matches
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
class of suplies طبقه کالاها
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
bracket طبقه بندی
grading طبقه بندی
stratification طبقه بندی
assortments طبقه بندی
systemization طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
divisions طبقه بندی
sorting طبقه بندی
assortment طبقه بندی
typification طبقه بندی
division طبقه بندی
classifications طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
classification طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
denomination طبقه بندی
denominations طبقه بندی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
graduates طبقه بندی کردن
service rating طبقه بندی پرسنلی
classifiable قابل طبقه بندی
classify طبقه بندی کردن
route classification طبقه بندی جاده ها
nondescript غیرقابل طبقه بندی
budget classification طبقه بندی بودجه
classification chart نمودار طبقه بندی
graduating طبقه بندی کردن
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
job classification طبقه بندی شغل
categorizing طبقه بندی کردن
layer طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
market grades and grading طبقه بندی بازار
nosology طبقه بندی بیماریها
layers طبقه بندی کردن
categorizes طبقه بندی کردن
categorized طبقه بندی کردن
map classification طبقه بندی نقشه ها
classification of soil طبقه بندی خاک
job classification طبقه بندی شغلی
classifying طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
pigeonhole طبقه بندی کردن
classificatory مربوط به طبقه بندی
categorising طبقه بندی کردن
categorize طبقه بندی کردن
aggroup طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
suborder طبقه بندی فرعی
systemize طبقه بندی کردن
to categorize طبقه بندی کردن
taxonomist متخصص طبقه بندی
unclassified بدون طبقه بندی
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
classified طبقه بندی شده
zootaxy طبقه بندی جانوران
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
rug classification طبقه بندی فرش
classifications طبقه بندی پیام
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
speed rate increment طبقه بندی سرعت
soil class طبقه بندی خاک
graduate طبقه بندی کردن
classification طبقه بندی پیام
accounting classification طبقه بندی حساب
secret طبقه بندی سری
standardization همگونی طبقه بندی
unclassified طبقه بندی نشده
harmonic division طبقه بندی متناسب
secrets طبقه بندی سری
classified items اماد طبقه بندی شده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
classified material مدارک طبقه بندی شده
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
classified items اقلام طبقه بندی شده
class طبقه بندی کردن رده
classed طبقه بندی کردن رده
classes طبقه بندی کردن رده
topsecret طبقه بندی به کلی سری
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
classing طبقه بندی کردن رده
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
part تفکیک کردن تفکیک شدن
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
zeroes مبداء
zeros مبداء
zero مبداء
datum line خط مبداء
source code کد مبداء
source مبداء
origin مبداء
origins مبداء
goods کالاها
source مایه مبداء
zero deflection سمت مبداء
source disk دیسک مبداء
source program برنامه مبداء
certificate of origin گواهی مبداء
departure station مبداء حرکت
domicile of origin اقامتگاه مبداء
jumping off place نقطه یا مبداء
country of origin کشور مبداء
home address نشانی مبداء
certificate of origin گواهینامه مبداء
principal axis محور مبداء
principle point مبداء اصلی
basic point نقطه مبداء
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com