English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (9 milliseconds)
English Persian
manhole محل دخول استوانهای شکل
manholes محل دخول استوانهای شکل
Other Matches
cylindrically استوانهای
cylinderical استوانهای
cylindrical استوانهای
cylindric استوانهای
shafts میله استوانهای
cylinderical fit رابط استوانهای
shafts محور استوانهای
shaft میله استوانهای
core sample نمونه استوانهای
shaft محور استوانهای
drum turret سر رولور استوانهای
drum switch جابجاگر استوانهای
crown saw اره استوانهای
drum plotter رسام استوانهای
drum controller نافم استوانهای
cylindrical lens عدسی استوانهای
drum armature ارمیچر استوانهای
cylindrical armature ارمیچر استوانهای
drum magazine مخزن استوانهای
can buoy بویه استوانهای
induction cylinder اهنربای استوانهای
single barrel culvert ابگذر استوانهای ساده
top hats کلاه مردانه استوانهای
cylindrical faceplate صفحه استوانهای تلویزیون
top hat کلاه مردانه استوانهای
drum barrel پوسته یا روکش استوانهای
drum pump پمپ استوانهای شکل
shaft furnace کوره استوانهای شکل
mercator's projection تصویر مرکاتوریا استوانهای
concrete core نمونه استوانهای بتن
circular type gates دریچههای نوع استوانهای
prill قرص استوانهای شکل
drum type boring machine دستگاه مته نوع استوانهای
terete استوانهای شکل در برش عرضی
multiple drum winding سیم پیچ استوانهای چندگانه
spools قرقره استوانهای برای پیچیدن نخ ماهیگیری
concertina سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
bicylindrical دارای دو سطح استوانهای بامحورهای موازی
concertinaing سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
concertinas سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
concertinaed سیم خاردار استوانهای شکل تا شونده
spool قرقره استوانهای برای پیچیدن نخ ماهیگیری
cylinderical limit gage دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
manubrium سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
cylinder فشنگ خور استوانهای هفت تیر
torose استوانهای شکل ودارای برجستگیهای متناوب
cylinders فشنگ خور استوانهای هفت تیر
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
semirigid دارای مخزن گاز استوانهای شکل وقابل انحناء
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
intromission دخول
entree دخول
infare دخول
ingoing دخول
admitance دخول
ingress دخول
introgression دخول
introit دخول
entry دخول
penetration دخول
arrivals دخول
arrival دخول
admission دخول
admissions دخول
incoming دخول
intrusions دخول
intrusion دخول
impervious مانع دخول
entry instruction دستورالعمل دخول
intravasation دخول ابگونهای در
insinuation دخول غیرمستقیم
entry plan طرح دخول به سر پل
key entry دخول کلیدی
ingress and egress دخول و خروج
entry point نقطه دخول
entry side جهت دخول
intrusiveness دخول سرزده
water tight مانع دخول اب
accession دخول پیشرفت
access اجازه دخول
accesses اجازه دخول
accessing اجازه دخول
reentrance دخول مجدد
reebtry دخول مجدد
inclusion دخول شمول
obtrusiveness دخول ناخوانده
obtrusion دخول ناخوانده
login دخول به سیستم
log on دخول به سیستم
log in دخول به سیستم
entry condtion شرط دخول
entering through مجرای دخول
admitance اجازهء دخول
watertight مانع دخول اب
admittance ورود دخول
inlet ورود دخول
inlets ورود دخول
accessed اجازه دخول
consummation of marriage دخول در زناشویی
mattriculation دخول در دانشکده یادانشگاه
intrant دخول رسمی وقانونی
entrances حق ورود دروازهء دخول
entrancing حق ورود دروازهء دخول
inlet خور راه دخول
enters اجازه دخول دادن
let in اجازه دخول دادن
keyboard enirv دخول صفحه کلیدی
to let in اجازه دخول دادن
enter اجازه دخول دادن
insinuation نفوذ دخول تدریجی
passport وسیله دخول کلید
passports وسیله دخول کلید
tight مانع دخول هوا یا اب
inlets خور راه دخول
tighter مانع دخول هوا یا اب
hilum محل دخول رگ وپی
entered اجازه دخول دادن
catch بل گرفتن دخول پارو در اب
entranced حق ورود دروازهء دخول
entrance حق ورود دروازهء دخول
ingress حق دخول اجازه ورود
tightest مانع دخول هوا یا اب
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
hollow ware چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
intrusions دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion دخول سرزده و بدون اجازه
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
matriculation دخول یا نام نویسی در دانشگاه
initiatory دخولی وابسته به ایین دخول
tight کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tightest کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
tighter کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
reentry phase مرحله دخول مجدد موشک درجو
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
schnorkel لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkel لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
drain joints فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
lipotropic موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
finishing schools اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rollover میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
entering angle زاویه ورودی زاویه دخول
entering side سمت ورودی سمت دخول
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com