English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
post محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post- محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posted محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posts محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
Other Matches
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
handbow کمان تیراندازی
archery تیراندازی با تیر و کمان
looser توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
target archery مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
clout shooting تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
target captain عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
fita round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
western round مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
york round مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
linemate مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
firing position موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
rifle clasp نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
firing range برد تیراندازی مسافت تیراندازی
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
bow کمان کمان هدفگیری
bowed کمان کمان هدفگیری
bows کمان کمان هدفگیری
bowing کمان کمان هدفگیری
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
raiders مهاجم
striker مهاجم
invaders مهاجم
forwarded مهاجم
close attack سه مهاجم
strikers مهاجم
offensive <adj.> مهاجم
postmen مهاجم
postman مهاجم
offensives مهاجم
forward مهاجم
invader مهاجم
aggressors مهاجم
attackers مهاجم
infestant مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
aggressor مهاجم
attacker مهاجم
raider مهاجم
frontcourt man مهاجم
aggressive حمله ور مهاجم
third home بازیگر مهاجم
breaking pass پاس به مهاجم
trailers پشتیبان مهاجم
unmarked مهاجم مهارنشده
dodger مهاجم گریزنده
dodgers مهاجم گریزنده
aggressive مهاجم پرپشتکار
flanker مهاجم جناح
trailer پشتیبان مهاجم
dedger مهاجم گریزنده
invaders مهاجم حمله کننده
invader مهاجم حمله کننده
illegal procedure خطای تیم مهاجم
flanker بازیگر مهاجم در جناح
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
cough up لو رفتن توپ مهاجم
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
cross buck حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
prop forward هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
horses بازیگران قوی تیم مهاجم
direct free kick مکث مهاجم برای فریفتن حریف
have an angle بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
cutoff block سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
inner دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
false start حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
submarine مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
false starts حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
pass cut روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
beat-up شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
tight end مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
beat up شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarines مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
foot sweep پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
submarine خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
assaults در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assault در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
assaulted در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
arcs کمان
arc کمان
sagittarii کمان
arch- کمان
arch- : کمان
arch کمان
arches کمان
spot کمان
arch : کمان
bowstring زه کمان
arches : کمان
bow کمان
bowed کمان
bowing کمان
bows کمان
fiddlestick کمان
spots کمان
sagittarius کمان
fiddle bow کمان
shooting تیراندازی
musketry تیراندازی
archery تیراندازی
shootings تیراندازی
gunnery تیراندازی
gunning تیراندازی
pops تیراندازی
pop تیراندازی
popped تیراندازی
bowing تعظیم کمان
arblast کمان زنبورکی
atabalist کمان زنبورکی
arch of corti کمان کورتی
arch thrust رانش کمان
arches چفت کمان
bare bow کمان لخت
arch- چفت کمان
bowed تعظیم کمان
bow کمان شکاری
bow تعظیم کمان
to feel any one's pulse کمان کردن
reflex arc کمان بازتاب
bowed کمان شکاری
bend کمان خمش
to bend or draw the bow کمان کشیدن
saw frame کمان اره
opalesce مانندرنگین کمان
longbows کمان بزرگ
bow and arrow تیر و کمان
swede saw کمان اره
circular measure اندازه کمان
straight bow کمان راست
cock feather پر وصل به کمان
cross bow کمان زنبورکی
cross bow کمان پولادی
cross bow گوله کمان
string picture روزنه کمان
included angle of arch دهانه کمان
bows کمان شکاری
cant کج گرفتن کمان
bowing کمان شکاری
bows تعظیم کمان
bow weight وزن کمان
bowman تیرانداز کمان کش
bowman تیرانداز با کمان
arch چفت کمان
stacked bow کمان باریک
bowyer کمان ساز
bowyer کمان فروش
sunbow رنگین کمان
rainbows رنگین کمان
central angle of arch دهانه کمان
crossbows کمان زنبورکی
archer تیرانداز با کمان
long bow کمان دستی
irises رنگین کمان
nock جای زه کمان
crossbows کمان صلیبی
crossbows کمان پولادی
crossbow کمان زنبورکی
crossbow کمان پولادی
crossbow کمان صلیبی
power hacksaw کمان اره
faces شکم کمان
iris رنگین کمان
longbow کمان بزرگ
archers تیرانداز با کمان
rainbow رنگین کمان
swede saw اره کمان
face شکم کمان
order of fire روش تیراندازی
firing area منطقه تیراندازی
firing line خط شروع تیراندازی
offhand تیراندازی ایستاده
dry sum مشق تیراندازی
delivery error اشتباه در تیراندازی
conduct of fire هدایت تیراندازی
conduct of fire اجرای تیراندازی
field archery تیراندازی صحرایی
combat firing تیراندازی جنگی
fire trench سنگر تیراندازی
fire تیراندازی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com