Dictiornary-Farsi | محوطهی مدرسه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 113 (7 milliseconds)

English	Persian
schoolyard	محوطهی مدرسه
schoolyards	محوطهی مدرسه


Other Matches

penalty boxes	محوطهی پنالتی
campground	محوطهی اردوگاه
campgrounds	محوطهی اردوگاه
graveside	محوطهی گور
gravesides	محوطهی گور
penalty box	محوطهی پنالتی
housing estate	محوطهی خانه سازی
housing estates	محوطهی خانه سازی
academy	مدرسه
schoolmates	هم مدرسه
school mate	هم مدرسه
school fellow	هم مدرسه
academies	مدرسه
school	مدرسه
schools	مدرسه
school age	سن مدرسه
schoolmate	هم مدرسه
preliminary school	مدرسه ابتدائی
school phobia	مدرسه هراسی
prep	مدرسه مقدماتی
school counselor	مشاور مدرسه
school truancy	مدرسه گریزی
philosophy of the lyceum	فلسفه مدرسه
schoolteacher	معلم مدرسه
drop out (of school) <idiom>	ترک مدرسه
schoolgirl	دختر مدرسه
schoolyards	حیاط مدرسه
schoolyard	حیاط مدرسه
schoolteachers	معلم مدرسه
technical school	مدرسه فنی
senior high school	مدرسه متوسطه
secondery school	مدرسه متوسطه
schoolmarm	مدیره مدرسه
schoolma'am	مدیره مدرسه
schoolgirls	دختر مدرسه
schooling	مدرسه رفتن
unschooled	مدرسه نرفته
satchel	کیف مدرسه
satchels	کیف مدرسه
janitor	فراش مدرسه
janitor	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors	فراش مدرسه
janitors	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy	مدرسه گریزی
school	تحصیل در مدرسه
schools	تحصیل در مدرسه
school shooting	تیراندازی در مدرسه
trade school	مدرسه حرفهای
trade schools	مدرسه حرفهای
private school	مدرسه ملی
grammar school	مدرسه ابتدایی
head master	مدیر مدرسه
schoolwork	درس مدرسه
grammar schools	مدرسه ابتدایی
grade school	مدرسه ابتدایی
private schools	مدرسه ملی
summer schools	مدرسه تابستانی
summer school	مدرسه تابستانی
He ran away from scool .	از مدرسه فرار کرد
the school is out	مدرسه تعطیل است
The last school day.	آخرین روز مدرسه
play hooky <idiom>	از مدرسه یا کار دررفتن
These shoes dont fit me.	زنگ مدرسه خورده
reform school	مدرسه تهذیب اخلاقی
faculties	اولیای مدرسه دانشکده
subprincipal	معاون رئیس مدرسه
faculty	اولیای مدرسه دانشکده
finshing school	مدرسه تکمیلی دختران
schooltime	ساعات درس مدرسه
junior college	مدرسه فوق دیپلم
school readiness	امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology	مدرسه عالی فنی
seminary	مدرسه علوم دینی
seminaries	مدرسه علوم دینی
theological school	مدرسه علوم دینی
scholastic	اقتصادی مدرسه ایها
high school	مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools	مدرسه متوسطه دبیرستان
technical college	مدرسه عالی فنی
technical colleges	مدرسه عالی فنی
prep	مدرسه ابتدایی دبستان
to be excused [from work or school]	معاف بودن [از کار یا مدرسه]
schoolmasters	نافم مدرسه مکتب دار
industrial school	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
parochial school	مدرسه وابسته به کلیسای بخش
I must take the kid to school .	باید بچه راببرم مدرسه
PTA's	مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA	مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school.	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
It is some distance to the school .	تا مدرسه فاصله زیاد است
schoolmaster	نافم مدرسه مکتب دار
alma mater	سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
public school	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
The boy is fresh from school.	پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
nursery schools	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays .	مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Children start school at the age of 7.	بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
This is the site for a new scool .	اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
alma mater	مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolastic	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee	کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
packed lunch	غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
whipping boy	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grader	جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
juniorate	مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.	اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.