Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
parking
محوطه پارک کردن
Other Matches
taxiway
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage
انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
parking
پارک کردن
to park
پارک کردن
[دستگاهی]
double-parked
دوردیفه پارک کردن
double-park
دوردیفه پارک کردن
double-parking
دوردیفه پارک کردن
double-parks
دوردیفه پارک کردن
double park
دوردیفه پارک کردن
paddock
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddocks
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
parking plan
طرح پارک کردن هواپیماها
impark
در پارک یا جنگل محصور کردن
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space
محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard
محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
desert
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
vivary
پارک
park
پارک
parked
پارک
parks
پارک
paradise
پارک
NO PARKING
پارک نکنید!
bosket
پارک یا باغ
bosquet
پارک یا باغ
natinal park
پارک ملی
park bench
نیمکت پارک
motor pool
پارک موتوری
pooled
پارک موتوری
car park
جای پارک
parkland
زمین پارک
collective goods
پارک و غیره
carriage drive
خیابان پارک
pools
پارک موتوری
amusement parks
پارک تفریحی
pool
پارک موتوری
amusement park
پارک تفریحی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
laager
پدافنددور محل پارک هواپیما
english garden
پارک انگلیسی
[قرن هجدهم]
Where can I park?
کجا می توانم پارک کنم؟
How long can I park here?
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there?
ممکن است اینجا پارک کنم؟
Where can I park my car?
کجا اتومبیلم را میتوانم پارک کنم؟
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hard stand
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
compounded
: محوطه
compound
محوطه
compounds
محوطه
ground
محوطه
precinct
محوطه
wards
محوطه
ward
محوطه
enclosures
محوطه
compounds
: محوطه
enclosure
محوطه
compounded
محوطه
compound
: محوطه
precincts
محوطه
areas
محوطه
area
محوطه
space
محوطه
zones
محوطه
spaces
محوطه
haws
محوطه
garth
محوطه
hawing
محوطه
zone
محوطه
haw
محوطه
hawed
محوطه
freeze space
محوطه سردخانه
closer
چهاردیواری محوطه
dock yard
محوطه لنگرگاه
embarkation area
محوطه بارگیری
courtyard
محوطه محصور
cubby
محوطه مکعب
out port
بندرخارج از محوطه
runout
محوطه دویدن
goal crease
محوطه دروازه
ambit
وسعت محوطه
run way
محوطه فرود
lawn
محوطه چمن
environment architecture
معماری محوطه
stockyard
محوطه دامداری
lawns
محوطه چمن
closest
چهاردیواری محوطه
Inc
مخفف محوطه
run
ترتیب محوطه
yard man
متصدی محوطه
close
چهاردیواری محوطه
god's acre
محوطه کلیسا
closes
چهاردیواری محوطه
chill space
محوطه سردخانه
cincture
حلقه محوطه
yard
حیاط محوطه
farmyards
محوطه مزرعه
area of visibility
محوطه دید
farmyard
محوطه مزرعه
trap
محوطه کوچک
yards
حیاط محوطه
clear way
محوطه صعود
yards
محوطه یا میدان
yard
محوطه یا میدان
penalty area
محوطه پنالتی
apron
محوطه بارگیری
buffer distance
محوطه امنیت
area of probability
محوطه احتمالات
penalty areas
محوطه پنالتی
aprons
محوطه بارگیری
runs
ترتیب محوطه
lot
قرعه محوطه
enceinte
محوطه قلعه
dock yard
محوطه بارانداز
wards
حیاط محوطه زندان
quarterdecks
محوطه تشریفات ناو
sites
محل محوطه کار
site
محل محوطه کار
sited
محل محوطه کار
area of uncertainity
محوطه عدم امنیت
outdoor lighting fixtures
چراغهای روشنائی محوطه
cubbyhole
محوطه کوچک ومحصور
magazine space
محوطه زاغه مهمات
ward
حیاط محوطه زندان
side lines
محوطه بیرون از خط کناری
back judge
داور در محوطه دفاعی
plainest
میدان یا محوطه جنگ
chill space
محوطه سرد انبار
back boundary line
محوطه پشت خط سرویس
impark
در محوطه نگاه داشتن
loculus
محوطه یاحفره کوچک
plainer
میدان یا محوطه جنگ
run way
محوطه دویدن هواپیما
plain
میدان یا محوطه جنگ
plains
میدان یا محوطه جنگ
fabrique
[ساختمانی در محوطه باغ]
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
landscape architecture
معماری محوطه سازی
catcher's box
محوطه مخصوص توپگیر
backcourt
محوطه پشت یک سوم
quarterdeck
محوطه تشریفات ناو
gullies
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
ping pong court
محوطه بازی پینگ پنگ
gulleys
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
base hit
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
batter's box
محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
departure end
انتهای محوطه دویدن هواپیما
pickup field
محوطه سوار شدن درهواپیما
nets
محوطه تمرین محصوربا تور
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
loculus
محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
outer fix
محوطه توقف خارجی هواپیما
arresting system runout
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
nett
محوطه تمرین محصوربا تور
back room
محوطه بین خط پایانی ودیوار
tree farm
محوطه درخت کاری جنگل
net
محوطه تمرین محصوربا تور
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
outland
زمینهای خارج از محوطه ملک
gully
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
arresting sheave span
محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
yardmaster
رئیس محوطه بارانداز راه اهن
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
regions
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
ball hawk
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
open ice
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
embarkation area
محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
marshalling yard
محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
region
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
navy yard
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
Green architecture
[ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
Genius Loci
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
thresholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
drylot
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
threshold
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
yard track
ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
threshholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
lumberyards
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
bloop
ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
lumberyard
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
tolling
حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls
حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
rack space
محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
toll
حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
City Beautiful
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
chutes
چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
chute
چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com