English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
Other Matches
irremovable برداشته نشدنی ثابت
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
inconsumable سوخته نشدنی تمام نشدنی
unappeasable اقناع نشدنی راضی نشدنی
insupressive پامال نشدنی موقوف نشدنی
incondensable خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
incorrodible خورده نشدنی سائیده نشدنی
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
queen's weather افتاب
suns افتاب
subsolar در فل افتاب
sun افتاب
sunny افتاب رو
sunniest افتاب رو
sunnier افتاب رو
sunned افتاب
sunning افتاب
sunshine افتاب
dislocate افتاب
sunless بی افتاب
dislocates افتاب
dislocating افتاب
photosphere افتاب
patent to the sun افتاب رو
standing ثابت دستورالعمل ثابت
visor افتاب گردان
sunbeam پرتو افتاب
sunbeam تیغ افتاب
sunbeams پرتو افتاب
daisy گل افتاب گردان
turnsole گل افتاب گردان
patent to the sun افتاب گیر
daisies گل افتاب گردان
roman candle افتاب مهتاب
sunbeams تیغ افتاب
sun burn افتاب زدگی
heliophilous افتاب دوست
weather beaten افتاب زده
vizor افتاب گردان
visorless بی افتاب گردان
visard افتاب گردان
sunflower گل افتاب گردان
sunflowers گل افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
visors افتاب گردان
sunburn افتاب زدگی
sunshades افتاب گردان
p of the sun طلوع افتاب
sundials شاخص افتاب
sundial شاخص افتاب
bask افتاب خوردن
basked افتاب خوردن
basking افتاب خوردن
basks افتاب خوردن
dawned طلوع افتاب
dawn طلوع افتاب
sunrise طلوع افتاب
solarism افسانههای افتاب
sunstroke افتاب زدگی
streamers تیغ افتاب
streamer تیغ افتاب
sunrises طلوع افتاب
dawning طلوع افتاب
sun beam پرتو افتاب
dawns طلوع افتاب
sunward سوی افتاب
sunup طلوع افتاب
sunstruck افتاب زده
sunshiny افتاب گیر
sunshine recorder افتاب سنج
sunlike مانند افتاب
p of the sun نیش افتاب
sunbath حمام افتاب
sunbaked افتاب پخته
sun worship افتاب پرستی
sun struck افتاب زده
sun dried در افتاب خشکانیده
solarization تابش افتاب
giant circle افتاب شکسته
girasole گل افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
chamaeleontis افتاب پرست
heliotropism افتاب گرایی
sunshine تابش افتاب
helianthemum چرخ افتاب
helianthemum افتاب چرخ
chamaeleon افتاب پرست
helianthus گل افتاب گردان
heliograph افتاب نگار
sunshine نور افتاب
girasol گل افتاب پرست
giant swing افتاب یا مهتاب
heliotrope گل افتاب پرست
sunsets غروب افتاب
heliotherapy معالجه با افتاب
heliosis افتاب زدگی
heliologist افتاب شناس
eclipse of sun افتاب گرفتگی
sun worshipper افتاب پرست
dry in the sun خشکاندن در افتاب
broiling sun افتاب سوزان
heliolatrous افتاب پرست
german giant swing افتاب شکسته
cockshut غروب افتاب
sunlight نور افتاب
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
to take the sun افتاب بخود دادن
under the sun در جهان در زیر افتاب
sung hat کلاه افتاب گیر
basks حمام افتاب گرفتن
sunbaked در افتاب خشک شده
sunbaked حرارت افتاب دیده
sunshiny منور از نور افتاب
basking حمام افتاب گرفتن
sun hat کلاه افتاب گیر
sunbathe حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
peeps نیش افتاب روزنه
to sun one self خودرا افتاب دادن
peeping نیش افتاب روزنه
sunbathing حمام افتاب گرفتن
sun dial افتاب نما مقنطره
bask حمام افتاب گرفتن
peeped نیش افتاب روزنه
peep نیش افتاب روزنه
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
side screen چادر افتاب گیر
sunlit روشن از فروغ افتاب
solarize درمعرض افتاب قراردادن
sunflowers گیاه افتاب گرا
sunflower گیاه افتاب گرا
solisequous تابع گردش افتاب
insolate در معرض افتاب گذاشتن
basked حمام افتاب گرفتن
sunburn افتاب سوخته کردن
inextricable حل نشدنی
impractical نشدنی
inductile خم نشدنی
impracticable <adj.> نشدنی
inexecutable <adj.> نشدنی
insoluble حل نشدنی
unfeasible <adj.> نشدنی
impalpability حس نشدنی
irresolvable حل نشدنی
indiminishable کم نشدنی
irresoluble اب نشدنی
infeasible نشدنی
indissoluble حل نشدنی
insolvable حل نشدنی
indissoluble اب نشدنی
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
ra خدای افتاب مصریان قدیم
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
next to impossible تقریبا نشدنی
insatiability اقناع نشدنی
insuppresible موقوف نشدنی
inviolate غصب نشدنی
imperishable فاسد نشدنی
unerring اشتباه نشدنی
inconvincible متقاعد نشدنی
impenetrable داخل نشدنی
impenetrable سوراخ نشدنی
never to be forgotten فراموش نشدنی
indigestive هضم نشدنی
irresuscitable زنده نشدنی
irretractile جمع نشدنی
irrepressible مطیع نشدنی
irrepressible خوابانده نشدنی
impracticable اجراء نشدنی
insolubly بطور حل نشدنی
imperceptible دیده نشدنی
insolubility حل نشدنی ناگذاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com