Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 231 (4 milliseconds)
English	Persian
to give somebody a hug	محکم گرفتن کسی
to hug somebody	محکم گرفتن کسی
Search result with all words
griped	محکم گرفتن
grip	محکم گرفتن
grip	محکم گرفتن چیزی
gripped	محکم گرفتن
gripped	محکم گرفتن چیزی
gripping	محکم گرفتن
gripping	محکم گرفتن چیزی
grips	محکم گرفتن
grips	محکم گرفتن چیزی
clip	محکم گرفتن
clipped	محکم گرفتن
clippings	محکم گرفتن
clips	محکم گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
hug	بغل کردن محکم گرفتن
hugged	بغل کردن محکم گرفتن
hugging	بغل کردن محکم گرفتن
hugs	بغل کردن محکم گرفتن
clutch	محکم گرفتن
clutched	محکم گرفتن
clutches	محکم گرفتن
clutching	محکم گرفتن
gripe	محکم گرفتن
pinch	محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches	محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
rigid adherence to a thing	محکم گرفتن چیزی
to catch hold of	محکم گرفتن
hang on to <idiom>	محکم گرفتن
Other Matches
brace	بابست محکم کردن محکم بستن
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
kill	محکم
kills	محکم
well set	محکم
tightly-	محکم
consolidated	محکم
tightly	محکم
sturdiest	محکم
decisive	محکم
buffs	محکم
i have a secure grasp of it	محکم
taut	محکم
secures	محکم
adamantine	محکم
sturdier	محکم
sturdy	محکم
chock	محکم
tight coupling	محکم
frozen	محکم
secure	محکم
toughest	محکم
stable	محکم
stables	محکم
deep-set	محکم
solids	محکم
solid	محکم
definite	محکم
foursquare	محکم
four-square	محکم
tough	محکم
tougher	محکم
tenacious	محکم
unswerving <adj.>	محکم
pukka	محکم
steadying	محکم
rigid	محکم
pucka	محکم
tighter	محکم
tight	محکم
steadied	محکم
buff	محکم
steadies	محکم
to hold fast	محکم
tightest	محکم
undeviating <adj.>	محکم
steadiest	محکم
steady	محکم
definite <adj.>	محکم
clamp	محکم کردن
clamped	محکم کردن
clamping	محکم کردن
fasten	محکم کردن
fudo dachi	محکم ایستادن
clamps	محکم کردن
fastened	محکم کردن
to seal up	محکم بستن
tiers	محکم کننده
tier	محکم کننده
set taut	محکم کردن
tightened	محکم کردن
tightening	محکم کردن
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
tightens	محکم کردن
mounts	محکم کردن
take up <idiom>	محکم کردن
crimping	محکم کردن
rigidify	محکم کردن
secures	محکم نگهداشتن
fastens	محکم کردن
secure	محکم نگهداشتن
reinforce	محکم کردن
reinforces	محکم کردن
fixable	محکم کردنی
mount	محکم کردن
steeling	محکم استوار
riveting	محکم کردن
rivets	محکم کردن
the ice is treach erous	یخ محکم نیست
spoke	محکم کردن
spokes	محکم کردن
lammed	محکم زدن
hammer	شوت محکم
seal up	محکم بستن
conviction	عقیده محکم
convictions	عقیده محکم
riveted	محکم کردن
brace	محکم کردن
consolidating	محکم کردن
consolidates	محکم کردن
consolidate	محکم کردن
braced	محکم کردن
crashing shot	شوت محکم
consolidant	محکم کننده
rivet	محکم کردن
chock	محکم کردن
tee off	ضربه محکم
semihard	نیمه محکم
hammers	شوت محکم
tasten	محکم شدن
strongest	محکم سخت
stronger	محکم سخت
strong	محکم سخت
stakes	محکم کردن
firm	استوار محکم
hammered	شوت محکم
firmer	استوار محکم
firmest	استوار محکم
catch hold of	محکم نگاهداشتن
clinch	محکم کردن
clinched	محکم کردن
clinches	محکم کردن
clinching	محکم کردن
housed	محکم کردن
steel	محکم استوار
steeled	محکم استوار
steels	محکم استوار
strengthen	محکم کردن
seals	محکم چسباندن
seal	محکم چسباندن
firms	استوار محکم
locks	محکم نگهداشتن
belts	ضربه محکم
lock	محکم نگهداشتن
lift van	صندوقچه محکم
two handed	محکم استوار
to stand fast	محکم ایستادن
kill shot	ضربه محکم
substantial	مهم محکم
tenaciously	بطور محکم
wharves	محکم مهارکردن
wharfs	محکم مهارکردن
wharf	محکم مهارکردن
houses	محکم کردن
house	محکم کردن
it is secure	محکم است
lockfast	محکم بسته
belted	ضربه محکم
stricter	نص صریح محکم
strictest	نص صریح محکم
firmly	بطور محکم
slam dunk	گل ابشاری محکم
stability	محکم بودن
strengthens	محکم کردن
strengthened	محکم کردن
strict	نص صریح محکم
bedding	محکم سازی
belt	ضربه محکم
A firm voice .	صدای محکم
make tight	محکم کردن
pommel	محکم زدن
pommels	محکم زدن
rigid	سفت و محکم
latches	محکم نگاهداشتن
cinch	محکم بستن
sealed	محکم چسبیده
yerk	محکم بستن
to make good	محکم کردن
anchors	محکم شدن
anchoring	محکم شدن
anchor	محکم شدن
staked	محکم کردن
hard soil	رویه محکم
latch	محکم نگاهداشتن
stake	محکم کردن
whacks	محکم زدن
whack	محکم زدن
i have a secure grasp of it	محکم دارمش
to make fast	محکم کردن
tighten	محکم کردن
stern	سخت و محکم شدید
sterner	سخت و محکم شدید
sternest	سخت و محکم شدید
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .	محکم کاری کردن
well grounded	دارای پایه محکم
well-grounded	دارای پایه محکم
concretely	بطور محکم یا جامد
compaginate	محکم بهم پیوستن
sterns	سخت و محکم شدید
hermetically	بطور سربسته و محکم
creamed	ضربه محکم به توپ
Firm muscles ( flesh ) .	عضلات (گوشت ) محکم
pinning	باسنجاق محکم کردن
pinned	باسنجاق محکم کردن
pin	باسنجاق محکم کردن
stouter	قوی بنیه محکم
to fast off	باگره محکم کردن
solids	توپر سخت محکم
solid	توپر سخت محکم
tightens	محکم کردن فشردن
stout	قوی بنیه محکم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com