English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
reconviction محکومیت مجدد
Other Matches
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
condemnations محکومیت
convictions محکومیت
conviction محکومیت
sentencing محکومیت
sentences محکومیت
sentence محکومیت
coniviction محکومیت
condemnation محکومیت
foredoom محکومیت قبلی
proscription تبعید محکومیت
conviction محکومیت مجرمیت
convictions محکومیت مجرمیت
guiltiness محکومیت بزهکاری
criminal conviction محکومیت جنایی
guilt گناه مجرمیت محکومیت
self condemnation محکوم ساختن نفس محکومیت وجدایی
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
attaint محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
summary conviction حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
second مجدد
seconding مجدد
seconds مجدد
further on مجدد
furthermore مجدد
further مجدد
furthers مجدد
renewed مجدد
furthered مجدد
seconded مجدد
furthering مجدد
reflorescence مجدد
reissues چاپ مجدد
reissuing چاپ مجدد
reissue چاپ مجدد
resale حراج مجدد
remotion حرکت مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reintegration استقرار مجدد
reexport صادرات مجدد
remands بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
remanded بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
reformat فرمت مجدد
regelation انجماد مجدد
regeneracy تولید مجدد
reinfection عفونت مجدد
reinsurance بیمه مجدد
renascence زندگی مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
rallied اجتماع مجدد
replenishes پرکردن مجدد
reporduce تولید مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
recount شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounts شمارش مجدد
revisit ملاقات مجدد
revisiting ملاقات مجدد
republication انتشار مجدد
revisits ملاقات مجدد
resale فروس مجدد
reoccur فهور مجدد
revisited ملاقات مجدد
rallies اجتماع مجدد
re attachment توقیف مجدد
reinforcement وضع مجدد
reconversion گرایش مجدد
reconveyance اعاده مجدد
recurrences رویدادن مجدد
recurrence رویدادن مجدد
restatements بیان مجدد
restatement بیان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
reassurance اطمینان مجدد
reproduction تولید مجدد
reproductions تولید مجدد
re claim تقاضای مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reapparition فهور مجدد
crossecheck مقابله مجدد
recaption توقیف مجدد
recompile کامپایل مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
recreations خلق مجدد
recreation خلق مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
replenished پرکردن مجدد
reebtry دخول مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
subdivision تقسیم مجدد
reebtry تملک مجدد
reeducation تربیت مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
replenished تدارک مجدد
reebtry ورود مجدد
recoupment کسب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
rededication اهدا مجدد
rededication تقدیم مجدد
rerun اجرای مجدد
redirection راهنمایی مجدد
replenishing تدارک مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
reentrance دخول مجدد
comeback دستیابی مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
regenerate تولید مجدد
retrials محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrial محاکمه مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
repayment پرداخت مجدد
repayments پرداخت مجدد
re election انتخاب مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission ارسال مجدد
reversion ترجمه مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
regenerated تولید مجدد
retrial ازمایش مجدد
regenerates تولید مجدد
redrawing رسم مجدد
reload بارکردن مجدد
reload پر کردن مجدد
redrawn رسم مجدد
redraws رسم مجدد
resurgence طغیان مجدد
redistribution توزیع مجدد
redrew رسم مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reloaded بارکردن مجدد
redraw رسم مجدد
readjustments سازگاری مجدد
readjustment سازگاری مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
regenerating تولید مجدد
reloading بارکردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
rehearsal تکرار مجدد
rehearsals تکرار مجدد
repaint رسم مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
restart شروع مجدد
re-run نمایش مجدد
resurvey بررسی مجدد
re-running نمایش مجدد
retransmission مخابره مجدد
reissued چاپ مجدد
re-runs نمایش مجدد
retake گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
restoration استقرار مجدد
retaking گرفتن مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
resupply اماد مجدد
remarriage ازدواج مجدد
remarriages ازدواج مجدد
resorption مکیدن مجدد
re-election انتخاب مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reshipment حمل مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
comebacks دستیابی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
re-ran نمایش مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reconversion تبدیل مجدد پول
redesign طراحی مجدد کردن
overpacking لفاف پیچی مجدد
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com