English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
intercommunication مخابرات داخلی یکان
Other Matches
communication chief رئیس مخابرات یکان
intercom مخابرات داخلی
intercoms مخابرات داخلی
interphone مخابرات داخلی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
communication مخابرات
electric communication مخابرات
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
telecommunication network شبکه مخابرات
communication engineer مهندس مخابرات
signalled رسته مخابرات
signaled رسته مخابرات
signal رسته مخابرات
communication ارتباط و مخابرات
communication center مرکز مخابرات
data link محور مخابرات
transmission مخابره مخابرات
communication engineering مهندسی مخابرات
telecommunication technique تکنیک مخابرات
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
communication technician تکنیسین مخابرات
communication receiver گیرنده مخابرات
communication theory تئوری مخابرات
telecommunications مخابرات تلگرافی
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
transmission مخابرات ارسال
panel code کد پرده مخابرات
signal center مرکز مخابرات
signal bridge پل مخابرات ناو
signal axis محور مخابرات
communications ارتباط و مخابرات
marking panel پرده مخابرات
radiographic مخابرات رادیویی
signal communications ارتباط و مخابرات
signal corps قسمت مخابرات
panel پرده مخابرات
panels پرده مخابرات
signal panel پرده مخابرات
signal corps رسته مخابرات
transmissions مخابرات ارسال
transmissions مخابره مخابرات
master station پست اصلی مخابرات
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
area signal center مرکز مخابرات منطقه
helio ایینه ویژه مخابرات
intercept نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted نفوذکردن در شبکه مخابرات
digital subscriber line [DSL] خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
intercepting نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepts نفوذکردن در شبکه مخابرات
strangle در مخابرات یعنی دستگاه
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
signalled علایم مخابراتی مخابرات
panels پرده شبکه مخابرات
cordless telephone تلفن بی سیم [مخابرات]
panel پرده شبکه مخابرات
signal operation instruction دستور کار مخابرات
standing operating procedures روش جاری مخابرات
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
signaled علایم مخابراتی مخابرات
cordless phone تلفن بی سیم [مخابرات]
signal علایم مخابراتی مخابرات
cordless [cordless telephone] تلفن بی سیم [مخابرات]
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
cordless phone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
phone extension شماره تلفن فرعی [مخابرات]
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
cryptofacility تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
asymmetric digital subscriber line [ADSL] خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
cordless [cordless telephone] گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
radiograph پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
cryptocompromise تولید خطر برای مخابرات رمز
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
singly یکان یکان
formation یکان
units یکان
unit یکان
frontalier یکان مرزی
combined command یکان مرکب
service force یکان خدمات
trained بنه یکان
train عقبه یکان
train بنه یکان
parent یکان اولیه
service unit یکان خدمات
parent یکان لاحق
shock troops یکان ضربت
trained عقبه یکان
trains بنه یکان
boundary حدود یکان
motorized یکان موتوری
boundaries حدود یکان
exempted station یکان مخصوص
fire unit یکان اتش
logistical command یکان لجستیکی
first seargeant سرگروهبان یکان
organization chart نمودارسازمان یکان
force basis مبنای یکان
muster book دفتروقایع یکان
single unit یکان منفرد
trains عقبه یکان
command strength استعداد یکان
command net شبکه یکان
mechanized یکان مکانیزه
presence فرستی در یکان
major command یکان عمده
march unit یکان راهپیمایی
organization یکان قسمت
organisations یکان قسمت
intercommand بین یکان
paratroop یکان چترباز
installation type نوع یکان
cavalry unit یکان سوارزرهی
base unit یکان پایگاهی
base unit یکان مبنا
beach organization یکان ساحلی
active یکان کادر
composite یکان مرکب
composite یکان مختلط
naval activity یکان دریایی
air command یکان هوایی
combat , echelon یکان رزمی
designation اسم یکان
organizational یکان سازمانی
designations اسم یکان
activities قسمت یکان
activity قسمت یکان
identification code کدشناسایی یکان
retraining command یکان بازاموزی
combined arms یکان مرکب
unit structure استخوانبندی یکان
serviced قسمت یکان
combatcommand یکان رزمی
administrative command یکان اداری
advance gruard یکان جلودار
service قسمت یکان
organizations یکان قسمت
motor unit یکان موتوری
unit train بنه یکان
mobility تحرک یکان
separated یکان مستقل
straggler گم شده از یکان
composite unit یکان مختلط
straggler دورافتاده از یکان
stragglers دورافتاده از یکان
joint command یکان مشترک
divisional unit یکان لشگری
troop basis مبنای یکان
unit structure سازمان یکان
troop unit یکان صنفی
separate یکان مستقل
mixed یکان مختلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com