Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
simplex transmission
مخابره ساده
Other Matches
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
message line
خط مخابره
transmissions
مخابره
despatch
مخابره
traffic
مخابره
trafficked
مخابره
traffics
مخابره
message
مخابره
messages
مخابره
trafficking
مخابره
communication
مخابره
transmission
مخابره
traffick
مخابره
analog transmission
مخابره قیاسی
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
parallel transmission
مخابره موازی
digital transmission
مخابره دیجیتال
transmission rate
نرخ مخابره
duplex transmission
مخابره دورشتهای
telegraphs
مخابره تلگرافی
telegraphed
مخابره تلگرافی
telegraph
مخابره تلگرافی
dispateh
مخابره کردن
telegraphing
مخابره تلگرافی
flags
پرچم مخابره
boat call
مخابره با قایق
data communication
مخابره داده ها
flag
پرچم مخابره
transmission error
خطای مخابره
data transmission
مخابره داده
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
transmittance
ارسال مخابره
transmittal
ارسال مخابره
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
neutral transmission
مخابره خنثی
transmission security
تامین مخابره
data transmission
مخابره داده ها
serial tranmission
مخابره نوبتی
transmission rate
سرعت مخابره
end of transmission
انتهای مخابره
wirable
قابل مخابره
transmittancy
ارسال مخابره
squawk
مخابره کردن
squawked
مخابره کردن
squawks
مخابره کردن
retransmission
مخابره مجدد
visual communication
مخابره بصری
flag hoist
مخابره با پرچم
communicating
مخابره کردن
satellite communications
مخابره ماهوارهای
signal bridge
پل مخابره ناو
telegram
مخابره تلگرافی
telegrams
مخابره تلگرافی
transmissions
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
synchronous transmission
مخابره همگام
wires
مخابره کردن
syncheronous communications
مخابره همزمان
synchronous transmission
مخابره همزمان
signal
مخابره کردن
transmission
مخابره مخابرات
signaled
مخابره کردن
polar transmission
مخابره قطبی
transmission
مخابره کردن
telegraphic message
مخابره تلگرافی
transmissions
مخابره مخابرات
signalled
مخابره کردن
jammed
مانع مخابره شدن
jam
مانع مخابره شدن
jams
مانع مخابره شدن
etb
انتهای بلاک مخابره
radios
با بی سیم مخابره کردن
transmitted data
دادههای مخابره شده
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
semaphore
مخابره با پرچم دستی
radio
با بی سیم مخابره کردن
helio
ایینه مخابره پیام
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
radioed
با بی سیم مخابره کردن
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
radioing
با بی سیم مخابره کردن
despatching
مخابره کردن ارسال
dispatches
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
dispatch
مخابره کردن ارسال
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
despatches
مخابره کردن ارسال
despatched
مخابره کردن ارسال
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
retransmit
دوباره مخابره کردن
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
signalled
مخابره کردن علامت دادن
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
signal
مخابره کردن علامت دادن
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
signaled
مخابره کردن علامت دادن
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
downright
ساده
freestanding
ساده
inexpensive
ساده
fructose
ساده
frugal
ساده
homespun
ساده
positive
ساده
free spoken
ساده گو
unmeaning
ساده
daff
ساده دل
unassuming
ساده
fraudless
ساده
fanciless
ساده
baldly
ساده
baldest
ساده
balder
ساده
bald
ساده
sheepishly
ساده دل
sheepish
ساده دل
clodhoppers
ساده
charmless
ساده
simple minded
ساده دل
idiots
ساده
idiot
ساده
taffetized
ساده
simplistic
ساده
artless
ساده
unaadorned
ساده
unsophisticated
ساده
clodhopper
ساده
plainer
ساده
plainest
ساده
naif
ساده
plains
ساده
conversable
<adj.>
ساده دل
simpleminded
ساده دل
simplex
ساده
plain
ساده
expansive
<adj.>
ساده دل
unceremonious
ساده
good-humored
ساده دل
unceremoniously
ساده
seemly
<adj.>
ساده دل
innocent
<adj.>
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
incomposite
ساده
plain hearted
ساده دل
simple hearted
ساده دل
simplest
ساده دل
naive
ساده
simpler
ساده
simple
ساده دل
clean
ساده
untutored
ساده
simple
ساده
cleaned
ساده
cleanest
ساده
cleans
ساده
unaffected
ساده
slickest
ساده
slick
ساده
semplice
ساده
incomplex
ساده
simpler
ساده دل
explicit
ساده
simplest
ساده
CB
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com