Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (9 milliseconds)
English
Persian
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
Other Matches
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
asynchronous
غیرهمزمان
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transmission
مخابره
message
مخابره
communication
مخابره
message line
خط مخابره
despatch
مخابره
traffics
مخابره
trafficking
مخابره
trafficked
مخابره
transmissions
مخابره
traffick
مخابره
messages
مخابره
traffic
مخابره
data transmission
مخابره داده ها
data transmission
مخابره داده
telegrams
مخابره تلگرافی
digital transmission
مخابره دیجیتال
data communication
مخابره داده ها
boat call
مخابره با قایق
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
telegraph
مخابره تلگرافی
telegraphed
مخابره تلگرافی
telegraphing
مخابره تلگرافی
telegraphs
مخابره تلگرافی
analog transmission
مخابره قیاسی
dispateh
مخابره کردن
duplex transmission
مخابره دورشتهای
synchronous transmission
مخابره همزمان
transmittance
ارسال مخابره
telegraphic message
مخابره تلگرافی
transmission error
خطای مخابره
transmission rate
نرخ مخابره
transmission rate
سرعت مخابره
transmission security
تامین مخابره
transmittal
ارسال مخابره
transmittancy
ارسال مخابره
visual communication
مخابره بصری
wirable
قابل مخابره
synchronous transmission
مخابره همگام
syncheronous communications
مخابره همزمان
end of transmission
انتهای مخابره
flag hoist
مخابره با پرچم
neutral transmission
مخابره خنثی
parallel transmission
مخابره موازی
polar transmission
مخابره قطبی
retransmission
مخابره مجدد
satellite communications
مخابره ماهوارهای
serial tranmission
مخابره نوبتی
signal bridge
پل مخابره ناو
simplex transmission
مخابره ساده
signaled
مخابره کردن
transmissions
مخابره کردن
transmissions
مخابره مخابرات
transmission
مخابره کردن
transmission
مخابره مخابرات
signalled
مخابره کردن
squawk
مخابره کردن
squawked
مخابره کردن
squawks
مخابره کردن
communicating
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
signal
مخابره کردن
wires
مخابره کردن
flags
پرچم مخابره
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
flag
پرچم مخابره
telegram
مخابره تلگرافی
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
jammed
مانع مخابره شدن
dispatch
مخابره کردن ارسال
helio
ایینه مخابره پیام
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
jams
مانع مخابره شدن
etb
انتهای بلاک مخابره
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
jam
مانع مخابره شدن
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
despatched
مخابره کردن ارسال
retransmit
دوباره مخابره کردن
despatches
مخابره کردن ارسال
transmitted data
دادههای مخابره شده
despatching
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
dispatches
مخابره کردن ارسال
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
radioed
با بی سیم مخابره کردن
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
radio
با بی سیم مخابره کردن
radios
با بی سیم مخابره کردن
radioing
با بی سیم مخابره کردن
semaphore
مخابره با پرچم دستی
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
signalled
مخابره کردن علامت دادن
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
signaled
مخابره کردن علامت دادن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
signal
مخابره کردن علامت دادن
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
CB
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
he sent me a wire
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
heliography
مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
communicates
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatch
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
eot
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com