English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
parallel transmission مخابره موازی
Other Matches
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parallel چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
MIMD معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
lpt در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
shunts موازی موازی فرعی
shunted موازی موازی فرعی
shunt موازی موازی فرعی
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
traffick مخابره
transmissions مخابره
messages مخابره
message line خط مخابره
traffics مخابره
communication مخابره
message مخابره
traffic مخابره
trafficking مخابره
trafficked مخابره
transmission مخابره
despatch مخابره
telegraphed مخابره تلگرافی
analog transmission مخابره قیاسی
flag hoist مخابره با پرچم
flag پرچم مخابره
telegraphs مخابره تلگرافی
telegraph مخابره تلگرافی
polar transmission مخابره قطبی
telegraphing مخابره تلگرافی
data transmission مخابره داده ها
signalled مخابره کردن
end of transmission انتهای مخابره
duplex transmission مخابره دو رشتهای
duplex transmission مخابره دورشتهای
dispateh مخابره کردن
digital transmission مخابره دیجیتال
data transmission مخابره داده
squawks مخابره کردن
squawked مخابره کردن
data communication مخابره داده ها
squawk مخابره کردن
signaled مخابره کردن
boat call مخابره با قایق
signal مخابره کردن
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
neutral transmission مخابره خنثی
syncheronous communications مخابره همزمان
synchronous transmission مخابره همگام
synchronous transmission مخابره همزمان
telegraphic message مخابره تلگرافی
transmission مخابره مخابرات
transmission error خطای مخابره
transmission rate نرخ مخابره
transmission rate سرعت مخابره
transmission security تامین مخابره
transmittal ارسال مخابره
transmittance ارسال مخابره
transmittancy ارسال مخابره
visual communication مخابره بصری
wirable قابل مخابره
communicating مخابره کردن
simplex transmission مخابره ساده
signal bridge پل مخابره ناو
transmission مخابره کردن
flags پرچم مخابره
retransmission مخابره مجدد
telegrams مخابره تلگرافی
telegram مخابره تلگرافی
satellite communications مخابره ماهوارهای
transmissions مخابره کردن
serial tranmission مخابره نوبتی
transmissions مخابره مخابرات
wires مخابره کردن
wire مخابره کردن
semaphore مخابره بوسیله پرچم
radios با بی سیم مخابره کردن
radioing با بی سیم مخابره کردن
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
radioed با بی سیم مخابره کردن
radio با بی سیم مخابره کردن
helio ایینه مخابره پیام
half duplex transmission مخابره دو نیم رشتهای
jams مانع مخابره شدن
etb انتهای بلاک مخابره
jammed مانع مخابره شدن
jam مانع مخابره شدن
radiogram مخابره پیام با بی سیم
radiograms مخابره پیام با بی سیم
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
semaphore مخابره با پرچم دستی
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
start stop transmission مخابره قطع و وصلی
dispatch مخابره کردن ارسال
despatches مخابره کردن ارسال
despatched مخابره کردن ارسال
dispatched مخابره کردن ارسال
retransmit دوباره مخابره کردن
dispatches مخابره کردن ارسال
transmitted data دادههای مخابره شده
despatching مخابره کردن ارسال
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
squawk box دستگاه مخابره داخلی ناو
signalled مخابره کردن علامت دادن
signaled مخابره کردن علامت دادن
intercom دستگاه مخابره داخل ساختمان
blinker yardarm چراغ مخابره دکل کشتی
signal مخابره کردن علامت دادن
intercoms دستگاه مخابره داخل ساختمان
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
walkie talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
telephoto دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
nancy سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
multiplex telegraphy دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
parallelling موازی
coaxial موازی
shunts موازی
parallel ruler خط کش موازی
shunt موازی
shunted موازی
paralleling موازی
two parallel lines دو خط موازی
parallels موازی
paralleled موازی
parallelled موازی
parallel موازی
parallel circuit مدار موازی
shunt element عنصر موازی
parallel adder افزایشگر موازی
parallel cells یاختههای موازی
parallel conversion تبدیل موازی
parallel processor موازی پرداز
doube bead گچ بری موازی
parallel reading خواندن موازی
parallel computer کامپیوتر موازی
parallel column ستونهای موازی
parallel processor پردازنده موازی
collimator موازی ساز
centronics interface رابط موازی
shunt capacitor خازن موازی
serioprallel دنبالهای و موازی
antiparalle موازی ناهمسو
parallel operation عملیات موازی
parallel run اجرای موازی
parallel transmission ارسال موازی
parallel sheaf مروحه موازی
parallel storage انباره موازی
parallel transmission انتقال موازی
parallel printer چاپگر موازی
parallel port درگاه موازی
parallel system شبکه موازی
parallel connection اتصال موازی
pyeonhi seogi موازی ایستادن
parallel feed خورد موازی
parallel interface رابط موازی
parallel processing پردازش موازی
parallel operation عمل موازی
parallel operation عملکرد موازی
parallel printing چاپ موازی
parallel access دستیابی موازی
running in parallel پردازش موازی
machinist vise گیره موازی
axially parallel موازی محوری
parallel storage انبارش موازی
shunt مقاومت موازی
shunted مقاومت موازی
shunts مقاومت موازی
parallelled برابر خط موازی
paralleling برابر خط موازی
parallelling برابر خط موازی
along موازی با طول
parallels برابر خط موازی
parallel برابر خط موازی
paralleled برابر خط موازی
to flatten out موازی زمین پروازکردن
clamp base vise گیره با فکهای موازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com