English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
noncash expenditures مخارج غیر نقدی
Other Matches
program cost مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
aggregate expenditures مخارج کل
expenses مخارج
disbursements مخارج
spending مخارج
outlays مخارج
outgoing مخارج
expenditures مخارج
municipal spending مخارج شهرداری
national expenditures مخارج ملی
national spending مخارج ملی
capital expenditure مخارج سرمایهای
operating cost مخارج عملیاتی
budget expenditures مخارج بودجه
portage مخارج باربری
actual expenses مخارج واقعی
military spending مخارج نظامی
military expenditure مخارج نظامی
cost estimate تخمین مخارج
costs of proceedings مخارج عدلیه
estimate of costs تخمین مخارج
expenditure approach روش مخارج
freight charges مخارج حمل
holding costs مخارج نگهداری
incidental expenses مخارج اتفاقی
indirect expenses مخارج غیرمستقیم
licence fee مخارج پروانه
luxury spending مخارج تجملی
management expenses مخارج مدیریت
management expenses مخارج اداری
marginal outlays مخارج نهائی
tax expenditures مخارج مالیاتی
superstitious uses مخارج خرافاتی
expenditure مخارج صرف
postage مخارج پستی
foot پرداختن مخارج
travelling expenses مخارج سفر
wage costs مخارج دستمزد
wasteful expenditures مخارج بیهوده
welfare expenditures مخارج رفاهی
porterage مخارج باربری
operating expenses مخارج عملیاتی
expense account حساب مخارج
social outlays مخارج اجتماعی
reasonable scale مخارج متعارفه
rate of spending نرخ مخارج
expense accounts حساب مخارج
rate of spending میزان مخارج
public expenditures مخارج عمومی
deduction of expenses کسر مخارج [اقتصاد]
outlays هزینههای سرمایهای مخارج
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
unfinanced مخارج پرداخت نشده
marginal propensity to expend میل نهائی به مخارج
marginal propensity to spend میل نهائی به مخارج
sumptuary law قانون تحدید مخارج
overhead مخارج کلی سرجمع
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
pocket نقدی
cashes نقدی
pecuniary نقدی
cashing نقدی
prompts نقدی
pockets نقدی
cash نقدی
prompt نقدی
cashed نقدی
prompted نقدی
all the expenses fell on him تمام مخارج به گردن اوافتاد
You need spare no expense . نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
time cost curve منحنی مخارج برحسب زمان
support a family متکفل مخارج خانوادهای بودن
fine جزای نقدی
cash balance تراز نقدی
pecuniary punishment جزای نقدی
capital in cash سرمایه نقدی
pecuniary pumishment مجازات نقدی
budget item اقلام نقدی
realization [American E] [of something] نقدی [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] نقدی [اقتصاد]
basic allowance for subsistence جیره نقدی
pursing جایزه نقدی
purses جایزه نقدی
quick asset دارائی نقدی
pecuniary punishment مجازات نقدی
cash book دفتر نقدی
spot transaction معامله نقدی
liquidation [of something] نقدی [اقتصاد]
spot price قیمت نقدی
spot market بازار نقدی
spot cash پرداخت نقدی
finest جزای نقدی
cash books دفتر نقدی
share in cash سهم نقدی
fined جزای نقدی
cash-wage دستمزد نقدی
purse جایزه نقدی
pursed جایزه نقدی
money جایزه نقدی
cash budget بودجه نقدی
cash price بهای نقدی
cash price قیمت نقدی
cashbook دفتر نقدی
cash on delivery فروش نقدی
liquid assets دارائیهای نقدی
illiquid غیر نقدی
commuted ration جیره نقدی
cash security وثیقه نقدی
cash sale فروش نقدی
cash rent اجاره نقدی
liquid capital سرمایه نقدی
liquidated damages خسارت نقدی
cash assets داراییهای نقدی
cash balance مانده نقدی
net cash نقدی خالص
cash capital سرمایه نقدی
non monetary غیر نقدی
noncash غیر نقدی
cash discount تخفیف نقدی
cash dividened سود نقدی
cash nexus رابطه نقدی
lump sum payment پرداخت نقدی
cash account حساب نقدی
To cut down expenses . خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
c/o مخفف حوالهی نقدی
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
cash crops محصولات نقدی مانند
non cash share سهم غیر نقدی
monetization پرداخت نقدی بدهی
cash collection voucher سند پرداخت نقدی
cash plans طرح پرداختهای نقدی
sopt price قیمت فروش نقدی
cash collection voucher سندپرداخت غرامت نقدی
non cash shares سهام غیر نقدی
spot market بازار معاملات نقدی
spot rate نرخ فروش نقدی
cash security وجه الضمان نقدی
stock funds اعتبار نقدی اماد
spot price بهای جنس در معامله نقدی
contribution not in cash سهم الشرکه غیر نقدی
time deposits مطالبه نقدی موجل از بانک
f.o.b قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
peizefight مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
cod پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
fringe benefits مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com