English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (4 milliseconds)
English Persian
frustum مخروط ناقص
Search result with all words
collapse slump از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
Other Matches
cones مخروط
strobilus مخروط
cone مخروط
carroty مخروط
alluvial fan مخروط افکنه
alluvial cone مخروط افکنه
parabola قطع مخروط
cone of fire مخروط اتش
reducer مخروط تقلیلی
parabolas قطع مخروط
steep taper مخروط کوتاه
nose cone مخروط دماغه
fastigiate بشکل مخروط
cone of dispersion مخروط پراکندگی
pinecones مخروط کاج
pinecone مخروط کاج
turbinate وارونه مخروط
forcing cone مخروط مقاوم
right cone مخروط قائم [ریاضی]
cone of dispersion مخروط پراکندگی بسکها
cone of fire مخروط پراکندگی تیرها
cone of scape مخروط فرضی در اگزوسفر
oblique cone مخروط اریب [ریاضی]
bell and hopper arrangement ترتیب قیف و مخروط
cone thrust test ازمایش فشار مخروط
cone indentation test ازمایش فشار مخروط
apex راس [مخروط، سنتوری یا هرم]
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
turbinate فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
rudimentary ناقص
mutilates ناقص
imperfective ناقص
mutilating ناقص
manque ناقص
inconsummate ناقص
imcomplete ناقص
incomplete flower گل ناقص
shortest ناقص
violator ناقص
mutilated ناقص
violators ناقص
in defect ناقص
short ناقص
shorter ناقص
rudimental ناقص
meagre ناقص
roughcast ناقص
deficient ناقص
stickit ناقص
faulty ناقص
skimpy ناقص
inadequate ناقص
incomplete ناقص
unperfect ناقص
incorrect ناقص
imperfect ناقص
malformed ناقص
defective ناقص
mutilate ناقص
half-baked ناقص
constant of the cone زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cone of silence مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
incomplete breakdown شکست ناقص
paraparesis فلج ناقص پا
incomplete induction استقراء ناقص
miscreation خلقت ناقص
missed approach فرود ناقص
mutilator ناقص کننده
moon calf خلقت ناقص
frustum هرم ناقص
framentary شکسته ناقص
nubbin میوه ناقص
faulty switching سوئیچینگ ناقص
faulty design طرح ناقص
incapacious بی گنجایش ناقص
in my poor opinion بعقل ناقص من
truncation ناقص سازی
flawed معیوب ناقص
mooncalf ناقص الخلقه
imperfect competition رقابت ناقص
paresis فلج ناقص
imcomplete ditch گود ناقص
in my poor opinion بعقیده ناقص من
to put in rime قافیه ناقص
tracheid اوند ناقص
hemiplegia فلج ناقص
truncated distribution توزیع ناقص
half truth حقیقت ناقص
half baked ناپخته ناقص
wanting in reason ازعقل ناقص
lacked ناقص بودن
annular eclipse خسوف ناقص
ills بطور ناقص
deficiently بطور ناقص
misshapen ناقص الخلقه
deformed ناقص شده
ill- بطور ناقص
ill بطور ناقص
paralysis سکته ناقص
misfiring احتراق ناقص
lacks ناقص بودن
lack ناقص بودن
blastie ناقص الخلقه
apoplexy سکتهء ناقص
half شریک ناقص
half بطور ناقص
erectio deficiens نعوظ ناقص
defectively بطور ناقص
demonish ناقص کردن
imperfect market بازار ناقص
imperfectly بطور ناقص
parachromopsia رنگ کوری ناقص
stepped thread کولاس پیچی ناقص
parachromatopsia رنگ کوری ناقص
mutilate ناقص یا فلج کردن
mutilates ناقص یا فلج کردن
stepped thread پیچ ناقص کولاس
rough cast اجمالادرست شده ناقص
partial color blindness رنگ کوری ناقص
miscreate ناقص الخلقه ساختن
overshoots فرود ناقص هواپیما
sketchiest از روی عجله ناقص
sketchily از روی عجله ناقص
sketchy از روی عجله ناقص
unemployment equilibrium تعادل در اشتغال ناقص
overshoot فرود ناقص هواپیما
overshooting فرود ناقص هواپیما
oaf بچه ناقص الخلقه
oafs بچه ناقص الخلقه
to do by halves ناقص انجام دادن
sketchier از روی عجله ناقص
low order انفجار کند یا ناقص
incomplete pictures test ازمون تصویرهای ناقص
market imperfection ناقص بودن بازار
heterometabolous دارای دگردیسی ناقص
fragmentary ریز شده ناقص
meagrely بطور لاغر یا ناقص
fragmentarily بطور شکسته یا ناقص
heterometabolic دارای دگردیسی ناقص
garble تحریف یا ناقص کردن
fragmental ریز شده ناقص
mutilating ناقص یا فلج کردن
evils of imperfect competition مضار رقابت ناقص
truncates شاخه زدن ناقص کردن
truncating شاخه زدن ناقص کردن
verticillium قارچ ناقص افت گیاهی
to break aset خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
imperfect oligopoly انحصار چند جانبه ناقص
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] کاری را ناقص انجام ندادن
truncate شاخه زدن ناقص کردن
paretic دچار فلج ناقص یا عضلانی
truncated شاخه زدن ناقص کردن
rough coating اجمالا درست شده ناقص
We don't do things by halves. کاری را ناقص انجام ندادن
orthopaedy فن درست کردن انامهای ناقص
We don't do things by half-measures. کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway. کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis وتد ناقص دراخر شعر
hermit crabs خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
huddle ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
huddling ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled ناقص انجام دادن ازدحام کردن
malnutrition تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddles ناقص انجام دادن ازدحام کردن
teratology مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
paraplegic فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegics فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
osteoclasis استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
bobtail اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
eyespot چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem چلاق کردن ناقص العضو کردن
normal slump درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
mutilates ناقص کردن فلج کردن
mutilate ناقص کردن فلج کردن
marring ناقص کردن بی اندام کردن
marred ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating ناقص کردن فلج کردن
mar ناقص کردن بی اندام کردن
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com