Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
underground
مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
obscurest
مخفی کردن
conceal
مخفی کردن
conceals
مخفی کردن
obscured
مخفی کردن
obscurer
مخفی کردن
stows
مخفی کردن
stowing
مخفی کردن
stow
مخفی کردن
submerge
مخفی کردن
submers
مخفی کردن
submerging
مخفی کردن
submerged
مخفی کردن
submerges
مخفی کردن
obscure
مخفی کردن
stowed
مخفی کردن
obscures
مخفی کردن
obscuring
مخفی کردن
hickok belt
مخفی کردن زه
hugger mugger
مخفی کردن
occult
مخفی کردن
camouflaging
مخفی کردن پوشاندن
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
camouflages
مخفی کردن پوشاندن
camouflaged
مخفی کردن پوشاندن
camouflage
مخفی کردن پوشاندن
huddles
مخفی کردن درهم ریختگی
huddle
مخفی کردن درهم ریختگی
huddling
مخفی کردن درهم ریختگی
huddled
مخفی کردن درهم ریختگی
shadows
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
secrete
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
hides
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
conceals
پنهان کردن
cloaks
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
cloaked
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
closets
پنهان کردن
caches
پنهان کردن
closet
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
cache
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
eloign
پنهان کردن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
encrypt
پنهان کردن
camouflage
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
occult
از نظر پنهان کردن
pockets
درجیب پنهان کردن
pocket
درجیب پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
embed
درزمین پنهان کردن
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
embeds
درزمین پنهان کردن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
mask
ماسک زدن پنهان کردن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
becloud
زیر ابر پنهان کردن
wraps
لفافه دار کردن پنهان کردن
wrap
لفافه دار کردن پنهان کردن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
dissembles
تدلیس کردن پنهان کردن
secretes
تراوش کردن پنهان کردن
encryption
رمزدار کردن پنهان کردن
dissemble
تدلیس کردن پنهان کردن
secreting
تراوش کردن پنهان کردن
dissembled
تدلیس کردن پنهان کردن
secreted
تراوش کردن پنهان کردن
secrete
تراوش کردن پنهان کردن
dissembling
تدلیس کردن پنهان کردن
to keep back
دفع کردن پنهان کردن
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
hush hush
مخفی
hidden
مخفی
hush-hush
مخفی
secret
مخفی
undercover
مخفی
closeting
مخفی
secrets
مخفی
covert
مخفی
clandestine
مخفی
closeted
مخفی
closet
مخفی
slinky
مخفی
slinkier
مخفی
furtive
مخفی
closets
مخفی
slinkiest
مخفی
hid
مخفی
concealed
مخفی
perdu or due
مخفی
blinded
مخفی گاه
clandestinely
بطور مخفی
blind
مخفی گاه
covert operations
عملیات مخفی
skeleton in one's closet
<idiom>
رازهای مخفی
bugging
میکروفن مخفی
plainclothesman
پلیس مخفی
blinds
مخفی گاه
by ballot
با رای مخفی
hidy-hole
مخفی گاه
hidey-hole
مخفی گاه
submergence
مخفی سازی
hideaways
مخفی گاه
codes
کدهای مخفی
coverings
مخفی در بر گرفتن
mole
مامور مخفی
hid
مخفی شده
covers
مخفی در بر گرفتن
secret agent
مامور مخفی
secret agents
مامور مخفی
stowaway
مسافر مخفی
stowaways
مسافر مخفی
cover
مخفی در بر گرفتن
hideaway
مخفی گاه
emissary
مامور مخفی
hidden codes
رمزهای مخفی
hidden file
فایل مخفی
hidden
مخفی شده
defector in place
مامور مخفی
under-
مخفی درزیر
under
مخفی درزیر
bug
میکروفن مخفی
bugs
میکروفن مخفی
emissaries
مامور مخفی
secret ballot
رای مخفی
bugged
مجهز به میکروفن مخفی
hides
مخفی نگاه داشتن
ballot
رای مخفی دادن
fig leaf
لاپوش مخفی کننده
fig leaves
لاپوش مخفی کننده
balloted
رای مخفی دادن
ballots
رای مخفی دادن
hide
مخفی نگاه داشتن
spial
عمل مخفی انجام دادن
perdu
مخفی سرباز جان فشان
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
perdue
مخفی سرباز جان فشان
gestapo
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
hush
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
discloses
یات چیزی که باید مخفی می ماند
hit the dirt
<idiom>
خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com